تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشی

تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشی
هر شب بپرم از دل خوابی که تو باشی...

جا داد خدا در صدف سینه‌‌ام آرام
با دست خودش گوهر‌نابی که تو باشی...

آن عمر هدر رفته به یک لحظه نیرزد
یک لحظه از این حال‌خرابی که تو باشی... 

من لب نزدم بر لب جامت که همیشه
مستم کند از بوی شرابی که تو باشی...

قلبم گل‌سرخی‌ ست که می‌خواست بجوشد 
هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشی...

از سوختن ِ بی تو نباید بهراسم 
هم‌سنگ بهشت است عذابی که تو باشی...
دیدگاه ها (۴)

#چه_فرقی_میکند_همیشه_نگاه_زنی_گره_خورده_به_آغاز_فصلی_سرد.......

شاید که ندانی غم ویران شدنم را...در برزخ این فاجعه مهمان شدن...

#باز_مُقابِلَم_تویی.اَهلِ نَماز میشَوَم، جُمله نیاز میشَوَمس...

#بی_تو_من ،ثانیه تا ثانیه را پیر شدممن همان کوه غرورم،که زمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط