سناریو درخواستی
یه پارتی یا دوپارتی شایدم سه پارتی تانجیرو و کانائو 😂🤣🗿
اینم از درخواستی تانجیرو و کانائو😐🤣
___________
یکی بود یکی نبود زیر خدا هیچ کس نبود 😂
یه روزی از روزها خانواده ای زندگی میکردن 😐
که پسر بزرگ خانواده تانجیرو و دختر بزرگ خانواده نزوکو نام داشت🗿
تانجیرو در کنار خانواده زندگی میکرد و ذغال میفروخت 😊
روزی که تانجیرو رفت ذغال بفروشه و داشت بر میگشت
دید که همه ی خانواده کشته شدن
میدونید چیشده؟
یه بی ناموص اومد و به همشون تجاوز کرده🗿😂
اینا هم چون خانواده مذهبی ای بودن و خیلی به ایمان اعتقاد داشتن
برای پاک کردن این لکه ننگ و نکشیدن بار هرزه بودن خودشونو کشتن🗿🤣
اما به نزوکو تجاوز نشده بود فقط بی ناموسی اون متجاوزگر به این سرایت کرده بود و بی ناموص شده بود🤣
تانجیرو هم به خاطر درمان بی ناموصیه خواهرش مجبور شد عضو سپاه بی ناموص کش بشه🤣🗿
و اینگونه با هاشراهای بیناموص کش اشنا شد و با این آشنایی با عشق زندگی خودش هم دیداری پر شکوه کرد🤣😂+عشق زندگی+
نام اون دختر کانائو بود
یکی از روزها را برای شما به ارمغان میزارم 🗿
تانجیرو:کانائو چان شینوبو سان رو ندیدی؟
کانائو:سکه)نه ندیدم
تانجیرو: چرا همیشه سکه میندازید؟
کانائو:سکه)چون بهم میگه چیکار کنم و چیکار نکنم
تانجیرو :اما اینجا (دستشو گذاشت رو قلب کانائو)میگه چیکار کنی چیکار نکنی
کانائو که فکر نمیکرد تانجیرو بی ناموص باشه پس قبول کرد
شینوبو اومد
تانجیرو: سلام شینوبو سان اومدم درمورد داروی ضد بی ناموص کش باهاتون صحبت کنم
شینوبو: سلام تانجیرو کون دنبالم بیا
________
به پایان این پارت رسیدیم
گومناسای اگه خوب نبود
امیدوارم سم بدنتون تامین شه
پارت بعد با ۱۰لایک
جانه سایونارااااا کاواییام 🗿🤣
اینم از درخواستی تانجیرو و کانائو😐🤣
___________
یکی بود یکی نبود زیر خدا هیچ کس نبود 😂
یه روزی از روزها خانواده ای زندگی میکردن 😐
که پسر بزرگ خانواده تانجیرو و دختر بزرگ خانواده نزوکو نام داشت🗿
تانجیرو در کنار خانواده زندگی میکرد و ذغال میفروخت 😊
روزی که تانجیرو رفت ذغال بفروشه و داشت بر میگشت
دید که همه ی خانواده کشته شدن
میدونید چیشده؟
یه بی ناموص اومد و به همشون تجاوز کرده🗿😂
اینا هم چون خانواده مذهبی ای بودن و خیلی به ایمان اعتقاد داشتن
برای پاک کردن این لکه ننگ و نکشیدن بار هرزه بودن خودشونو کشتن🗿🤣
اما به نزوکو تجاوز نشده بود فقط بی ناموسی اون متجاوزگر به این سرایت کرده بود و بی ناموص شده بود🤣
تانجیرو هم به خاطر درمان بی ناموصیه خواهرش مجبور شد عضو سپاه بی ناموص کش بشه🤣🗿
و اینگونه با هاشراهای بیناموص کش اشنا شد و با این آشنایی با عشق زندگی خودش هم دیداری پر شکوه کرد🤣😂+عشق زندگی+
نام اون دختر کانائو بود
یکی از روزها را برای شما به ارمغان میزارم 🗿
تانجیرو:کانائو چان شینوبو سان رو ندیدی؟
کانائو:سکه)نه ندیدم
تانجیرو: چرا همیشه سکه میندازید؟
کانائو:سکه)چون بهم میگه چیکار کنم و چیکار نکنم
تانجیرو :اما اینجا (دستشو گذاشت رو قلب کانائو)میگه چیکار کنی چیکار نکنی
کانائو که فکر نمیکرد تانجیرو بی ناموص باشه پس قبول کرد
شینوبو اومد
تانجیرو: سلام شینوبو سان اومدم درمورد داروی ضد بی ناموص کش باهاتون صحبت کنم
شینوبو: سلام تانجیرو کون دنبالم بیا
________
به پایان این پارت رسیدیم
گومناسای اگه خوب نبود
امیدوارم سم بدنتون تامین شه
پارت بعد با ۱۰لایک
جانه سایونارااااا کاواییام 🗿🤣
۲.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.