عشق یک طرفه. P2
با کمک یونگی ته سوار ماشین کردم
پرش زمانی
رسیدیم خونه ته کول کردم و زیر لب گفتم چی خوردی نکبت سنگین شدی بعد به من میدگی چاق
ویو ته
با سردردهای بیدار شدم و دیدم ات داره با تلفن حرف میزنه
بعد رو به من گفت بلند شو کمک کن خونه رو جمع کنیم
ته:ول کن می خوام بخوابم
ات :باشه منم بخ مامان میگم ظرف اون ظرف چیلی اش رو شازده پسرس شکست
ته:من تسلیم ساعت چند می یان
ات:ساعت شیش تو خونه رو جمع کن من میرم حموم
ته باشه
ویو ات
از حموم اومدم بیرون یه لباس صورتی خوشگل پوشیدم یه میکاپ ساده کردم رفتم سمت ته یه جوری پوشیده بود انگار میریم خواستگاری
یه نگاه بهم کرد گفت تو هم یه جوری پوشیدی انگار میان خواستگاریت
ات:بسه دیگه بریم پایین
رفتیم پایین با مامان بابا و مهمونا سلام کردیم و یهو
پرش زمانی
رسیدیم خونه ته کول کردم و زیر لب گفتم چی خوردی نکبت سنگین شدی بعد به من میدگی چاق
ویو ته
با سردردهای بیدار شدم و دیدم ات داره با تلفن حرف میزنه
بعد رو به من گفت بلند شو کمک کن خونه رو جمع کنیم
ته:ول کن می خوام بخوابم
ات :باشه منم بخ مامان میگم ظرف اون ظرف چیلی اش رو شازده پسرس شکست
ته:من تسلیم ساعت چند می یان
ات:ساعت شیش تو خونه رو جمع کن من میرم حموم
ته باشه
ویو ات
از حموم اومدم بیرون یه لباس صورتی خوشگل پوشیدم یه میکاپ ساده کردم رفتم سمت ته یه جوری پوشیده بود انگار میریم خواستگاری
یه نگاه بهم کرد گفت تو هم یه جوری پوشیدی انگار میان خواستگاریت
ات:بسه دیگه بریم پایین
رفتیم پایین با مامان بابا و مهمونا سلام کردیم و یهو
۱۲.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.