چه خوب است که دیگر کاری به کار هم نداریم. من و تو با هم ا
چه خوب است که دیگر کاری به کار هم نداریم. من و تو با هم از دریچهی آرامش رد نمیشدیم، باید دستان هم را رها میکردیم، باید از هم فاصله میگرفتیم، باید دریچههای آرامش خودمان را پیدا میکردیم و هرکس باید راه خودش را میرفت. من و تو آدمِ هم نبودیم و به درد هم نمیخوردیم. من و تو دردهای هم را نمیفهمیدیم و بیآنکه بخواهیم داشتیم به هم زخم میزدیم!
چه خوب که از هم عبور کردیم و چه خوب که اینبار بدون خداحافظی! رفتنهای بدون خداحافظ، بادوامترند. رفتنهایی که آدمها حتی رغبت نمیکنند از هم وداع کنند و حتی فرصت نمیکنند بگویند چرا. درون ما کسی پذیرفته ما وصلهی قبای روزگار هم نیستیم، درون ما هیچ چیز مثل روزهای اول نیست، همه چیز میان ما تمام شده، من و تو برای همیشه رفتهایم...
چه خوب که از هم عبور کردیم و چه خوب که اینبار بدون خداحافظی! رفتنهای بدون خداحافظ، بادوامترند. رفتنهایی که آدمها حتی رغبت نمیکنند از هم وداع کنند و حتی فرصت نمیکنند بگویند چرا. درون ما کسی پذیرفته ما وصلهی قبای روزگار هم نیستیم، درون ما هیچ چیز مثل روزهای اول نیست، همه چیز میان ما تمام شده، من و تو برای همیشه رفتهایم...
۷.۵k
۰۳ دی ۱۴۰۱