بهم گفت : " چرا شبها نمیخوابی ؟! "
بهم گفت : " چرا شبها نمیخوابی ؟! "
چیزی نگفتم ...
دوباره پرسید : " چرا از خوابیدن میترسی ؟ چرا فرار میکنی ؟ "
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم و بهش گفتم : " تو خواب چیزایی رو میبینم که تو واقعیت زندگیم نیستن و این منو اذیت میکنه ...
نمیدونم چرا بعد اون شب دیگه حتی خودشم نمیخوابید ...!💙
چیزی نگفتم ...
دوباره پرسید : " چرا از خوابیدن میترسی ؟ چرا فرار میکنی ؟ "
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم و بهش گفتم : " تو خواب چیزایی رو میبینم که تو واقعیت زندگیم نیستن و این منو اذیت میکنه ...
نمیدونم چرا بعد اون شب دیگه حتی خودشم نمیخوابید ...!💙
۷.۷k
۰۱ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.