A girl from tomorrow(part12)

ویوی ات:با تئودور یکم دسر خوردیم خوش بش کردیم بعدش با چندتا از زنان و مردان اشراف حرف زدیم بعدش سوار کالسکه شدیم و حرکت کردیم  توی کالسکه خوابم برد و دوباره یه خواب عجیب دیگه دیدم  یه صدای یه مرد بود و آها صدای تهیونگ  که میگفت : ات عشقم میخوام بعد از چهار سال به قولم عمل کنم منم دارم میام به تو بپیوندم بعد از ازدست دادنت فهمیدم تو فقط همسر و عشقم نبودی تو قدرت من بودی قول میدم توی زندگی بعدی در شادی غم  و در همه حال کنارت باشم و روز و شب از خدا ممنون باشم چشمات رو به روی این دنیا باز کرد و تمام زندگیم رو کنار تو باشم  میدونم ات خیلی بهت ظلم کردم ولی لطفا تو منو ببخش
ات:و تهیونگ گردنش رو زد
ویوی تهیونگ
تهیونگ:ات شروع کرد به خوابیدن محو دخترم بودم که توی خواب غرق بود یهو دیدم داره نفس نفس میزنه و ناگهان چشماش رو باز کرد و شروع کرد به گریه کردن بغلش کردم بهش گفتم
تهیونگ :گریه کن اشکالی نداره . و اون خودشو آزادانه در آغوش من رها کرده بود اقیانوس چشماش طوفانی شده بود و این منو آزار میداد
دیدگاه ها (۰)

A girl from tomorrow(part 11)

A girl from tomorrow(part10)

A girl from tomorrow(part 9)

A girl from tomorrow(part 7)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط