بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم ،
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ،
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم
پی خود آب
در بستر اشک افتم
و ناچار بمیرم می میرم
از این درد که جان دگرم نیست
،تا از غم عشق تو دگربار بمیرم
،تا بوده ام ای دوست وفادار تو بودم
،بگذار بدانگونه وفادار بمیرم
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم ،
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ،
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم
پی خود آب
در بستر اشک افتم
و ناچار بمیرم می میرم
از این درد که جان دگرم نیست
،تا از غم عشق تو دگربار بمیرم
،تا بوده ام ای دوست وفادار تو بودم
،بگذار بدانگونه وفادار بمیرم
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
- ۱.۰k
- ۰۶ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط