بگذار که در حسرت دیدار بمیرم

بگذار که در حسرت دیدار بمیرم

در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم

دشوار بود مردن و روی تو ندیدن

بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم ،

بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ،

در وحشت و اندوه شب تار بمیرم

بگذار که چون شمع کنم

پی خود آب

در بستر اشک افتم

و ناچار بمیرم می میرم

از این درد که جان دگرم نیست

،تا از غم عشق تو دگربار بمیرم

،تا بوده ام ای دوست وفادار تو بودم

،بگذار بدانگونه وفادار بمیرم




♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دیدگاه ها (۴)

سر بی عشقبه تــن بار گناهیست عجیب...!

ما اجازه ی خیلی از کارها را به خودمان نمیدهیم..مثلا خیلی پیش...

●هیچوقت نذار کسی●آرومت کنه ●چون وقتی باور کنی که ●اون میتونه...

مگذار که فرزانه ی فرزانه ٫ بمیرم بگذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط