𝚖𝚢 𝚋𝚊𝚋𝚢...
𝚖𝚢 𝚋𝚊𝚋𝚢...
P⁵
ا.ت«هوفففف.....بلند شدم رفتم اتاق پرو تا لباسم رو عوض کنم......موهامو باز کردم و از بالا دم اسبی بستم........لباسامرو مرتب کردم و رفتمبیرون.....ته و کوک هملباسا شون رو عوض کرده بودن......
کوک«خب اول میخوام ببینم چقدر میتونی از خودت دفاع کنی
ا.ت«......
کوک«ته شروع کن...همونطور که گفتم زیاد سخت نگیر
ا.ت«تقریبا آماده بودم.....از ضرباتش جا خالی میدادم.....ولی بعصی هاشون میخورد بهم.....بعد یه ۳۰دقیقه ای خسته شدم......با ضربه آخرش افتادم زمین.......
کوک«بسه استر.......
بنگ
ا.ت«درسته صدای تفنگ بود(نمیدونستم چه ج وری بگم).....
کوک«از کجا اینجا رو پیدا کردن؟همه نگهبانا حمله
ا.ت«ته و کوک تفنگ ها شون رو برداشتم و حمله کردن....
کوک«مکس ا.ت رو ببر به عمارت
ا.ت«نه من نمیام
ته«ا.ت حرف گوش کن اینجا خطر ناکه
ا.ت«ن.........هنوز حرفم تموم نشده بود که همون مکس منو کول کرد......«هوی مرتیکه منو بزار زمیننننننننن......جونگ کوکااااااا......تهیونگاااااااا بگید بزارتم پایین
کوک«نه نمیشه...مکس ببرش
ا.ت«نههههههه......منو برد و پرتم کرد تو ماشین.....مثل اینکه بلد نیست با یه دختر چه جوری رفتار میکنن......اییشششش....منم به صورت قهر اون پشت نشستم و راه افتادیم.......با سرعت زیاد میرفتیم و من میترسیدم تصادف بشه......
کوک«با اون جونگ کوکا گفتنش دوست داشتم محکم بغلش کنم تا له بشه ولی الان وقتش نبود......
شوگا«به به میبینم جناب جئون و کیم یه عروسک جدید پیدا کردن....
ته«دهن کثیفت رو ببند
شوگا«جناب کیم اعصبانی شدن*با حالت مسخره
ته«میخواستم چیزی بگم که کوک نذاشت....
کوک«چی میخوای
شوگا«عروسکتون رو
کوک«چییی
شوگا«آره من اونو میخوام...چطور تو خواه م رو به کشتن دادی منم میخوام عذابت بدم
کوک«من اونو نکشتممممم بفهممممممم
شوگا«چقدر دیگه میخوای دروغ بگی هااااا
(صدا ماشین پلیس)
ته«کوک بیا بریم
شوگا«زود باشید بريم
کوک«همه مون با سرعت سوار ماشین ها شدیم و رفتیم......چند تا ماشین پلیس دنبالمون بودن و ما از کلی پیچ و خم رفتیم که گممون کردن....
ته«هوفففف بخیر گذشت
کوک«آره
P⁵
ا.ت«هوفففف.....بلند شدم رفتم اتاق پرو تا لباسم رو عوض کنم......موهامو باز کردم و از بالا دم اسبی بستم........لباسامرو مرتب کردم و رفتمبیرون.....ته و کوک هملباسا شون رو عوض کرده بودن......
کوک«خب اول میخوام ببینم چقدر میتونی از خودت دفاع کنی
ا.ت«......
کوک«ته شروع کن...همونطور که گفتم زیاد سخت نگیر
ا.ت«تقریبا آماده بودم.....از ضرباتش جا خالی میدادم.....ولی بعصی هاشون میخورد بهم.....بعد یه ۳۰دقیقه ای خسته شدم......با ضربه آخرش افتادم زمین.......
کوک«بسه استر.......
بنگ
ا.ت«درسته صدای تفنگ بود(نمیدونستم چه ج وری بگم).....
کوک«از کجا اینجا رو پیدا کردن؟همه نگهبانا حمله
ا.ت«ته و کوک تفنگ ها شون رو برداشتم و حمله کردن....
کوک«مکس ا.ت رو ببر به عمارت
ا.ت«نه من نمیام
ته«ا.ت حرف گوش کن اینجا خطر ناکه
ا.ت«ن.........هنوز حرفم تموم نشده بود که همون مکس منو کول کرد......«هوی مرتیکه منو بزار زمیننننننننن......جونگ کوکااااااا......تهیونگاااااااا بگید بزارتم پایین
کوک«نه نمیشه...مکس ببرش
ا.ت«نههههههه......منو برد و پرتم کرد تو ماشین.....مثل اینکه بلد نیست با یه دختر چه جوری رفتار میکنن......اییشششش....منم به صورت قهر اون پشت نشستم و راه افتادیم.......با سرعت زیاد میرفتیم و من میترسیدم تصادف بشه......
کوک«با اون جونگ کوکا گفتنش دوست داشتم محکم بغلش کنم تا له بشه ولی الان وقتش نبود......
شوگا«به به میبینم جناب جئون و کیم یه عروسک جدید پیدا کردن....
ته«دهن کثیفت رو ببند
شوگا«جناب کیم اعصبانی شدن*با حالت مسخره
ته«میخواستم چیزی بگم که کوک نذاشت....
کوک«چی میخوای
شوگا«عروسکتون رو
کوک«چییی
شوگا«آره من اونو میخوام...چطور تو خواه م رو به کشتن دادی منم میخوام عذابت بدم
کوک«من اونو نکشتممممم بفهممممممم
شوگا«چقدر دیگه میخوای دروغ بگی هااااا
(صدا ماشین پلیس)
ته«کوک بیا بریم
شوگا«زود باشید بريم
کوک«همه مون با سرعت سوار ماشین ها شدیم و رفتیم......چند تا ماشین پلیس دنبالمون بودن و ما از کلی پیچ و خم رفتیم که گممون کردن....
ته«هوفففف بخیر گذشت
کوک«آره
۵۹.۵k
۰۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.