ازدواج اجباری

پارت 54

یونا : ات..
از ات نمیخای طلاق‌بگیری ؟
ات خیلی ازارم میده
وقتی تو خونه نیستی کتکم میزنه ..
حق..حق
میگه اگه به جیمین بگی
کتکت میزنم
و نمیذارم بچت زنده بمونه
جیمین : ببین یونا
من نمیتونم همینطوری‌ ات رو کتک بزنم
برای این کارت هم باید مدرک داشته باشی
و‌گرنه من باور نمیکنم
و جیمین رفت بیرون ( دلتون خنک شد ؟😔😂)

یونا : ای..عوضی وقتی مال اموالتو بالا کشیدم میفهمی
جیمین : بگیر
یونا : چ...چییی؟
جیمین : اب میوهست بگیر ..

ویو جیمین : داشتم
نزدیک ماشین میشدم
که دیدم یونا میگه‌ مال اموالتو بالا کشیدم
شک کردم
ولی گفتم مهم نیست
جیمین : بریم ببینیم بچه سالمه یا نه ؟
یونا : اره
جیمین و یونا رفتن بیمارستان
جیمین : سلام
پرستار : سلام
جیمین : میخاستم ببینم بچه سالمه یا نه
پرستار : چشم
بشینید نوبتتون بشه
جیمین : بشین‌یونا

---------------------------------------------♡

نیم ساعت بعد :
پرستار : خانم پارک بیان داخل
همسرشون هم میتونن بیان ..
جیمین : بریم
دکتر : سلام‌..
لطفا بخوابید رو تخت
تا انجام بدم
یونا : باشه

دکتر : خوب خداروشکر
بچه سالمه
فقط‌یه مشکلی هست
که اونم
بچه ضعیفه
مادر نباید کار کنه
حتی تا اشپزخونه هم نباید بره
24 ساعته باید مواظبش باشید
و اینکه تازه 1ماهته
از دوره 1تا 5ماهگی باید مواظب بچه باشی
هر 20 روز یک بار باید بیای سونوگرافی خوب ؟
جیمین : مرسی
ممنون ..

دکتر : اقای پارک گروه خونی شما چیه ؟
جیمین :B
دکتر : خانم یونا گروه خونی شما چیه ؟
یونا :A
دکتر : نمیدونم
ولی جالبه
احساس میکنم
گروه خونی بچه متفاوته
ولی عادیه
پیش میاد


ادامه پارت صفحه بعد🥲
اینبار زیاد نوشتم✓
دیدگاه ها (۴)

ازدواج اجباری

ازدواج اجباری

عرضم به حضورتون اشتباه تایپی بود🥲۱بهمن رمان ازدواج اجباری تم...

ببخشید این دو روز زیاد فعال نیستم:)فردا از مدریه اومدم براتو...

خیانت

نام فیک: عشق مخفیPart: 48ویو ات*صدام کردن که برم داخل. پاشدم...

نام فیک: عشق مخفیPart: 47ویو ات*جی. واقعا؟ات. علائمش رو دارم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط