ابری از آه آینه باران گریسته
ابری از آهِ آینه باران گریسته
در خونِ چشمِ غم زده، مژگان گریسته
بغضی که در گلوی قلم آتشم زده
در باغِ سرخِ مرثیه طوفان گریسته
گردیده زلفِ بید، پریشان واقعه
دستی به روی چاکِ گریبان گریسته
گویا علی به منبرِ کوفه نشسته و
بر داغِ مالِک اشترِ دوران گریسته
از سنگ، ناله خواسته هنگامه ی وداع
در غیبتِ بهار، زمستان گریسته
در محورِ مقاومت از غربتش زمین
از فَکّهِ تا بلندیِ جولان گریسته
فقدان، به نبضِ بی هیجانش به معرکه
بر التهابِ سینه ی میدان گریسته
آغوشِ خود گشوده به آغوشِ آسمان
بر پاک بازی اش دلِ ایمان گریسته
احلی من العسل، پیِ فتح الفتوحِ عشق
بر قاسمِ نگینِ سلیمان گریسته
بر آیه ی تبارکِ صبحِ شهادتش
غبطه به چشمِ مردمِ ایران گریسته
شهادتت گوارای وجود سردار دلها
در خونِ چشمِ غم زده، مژگان گریسته
بغضی که در گلوی قلم آتشم زده
در باغِ سرخِ مرثیه طوفان گریسته
گردیده زلفِ بید، پریشان واقعه
دستی به روی چاکِ گریبان گریسته
گویا علی به منبرِ کوفه نشسته و
بر داغِ مالِک اشترِ دوران گریسته
از سنگ، ناله خواسته هنگامه ی وداع
در غیبتِ بهار، زمستان گریسته
در محورِ مقاومت از غربتش زمین
از فَکّهِ تا بلندیِ جولان گریسته
فقدان، به نبضِ بی هیجانش به معرکه
بر التهابِ سینه ی میدان گریسته
آغوشِ خود گشوده به آغوشِ آسمان
بر پاک بازی اش دلِ ایمان گریسته
احلی من العسل، پیِ فتح الفتوحِ عشق
بر قاسمِ نگینِ سلیمان گریسته
بر آیه ی تبارکِ صبحِ شهادتش
غبطه به چشمِ مردمِ ایران گریسته
شهادتت گوارای وجود سردار دلها
- ۱۰.۷k
- ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط