وقتی حال حالت ناخو ش است؛ باید به حال دیروز مرثیه ی حسرت
وقتی حال حالت ناخو ش است؛ باید به حال دیروز مرثیه ی حسرت گفت!
و من از فردای لبریز از غبطه های امروز؛
می ترسم ... ومن میترسم از اینکه روز به روز گناهم بیشتر شه اونقدری که بعد ها به حال الان غبطه بخورم که اون زمان چقدر خوب بودم الان که اینم خدا نکنه اون روزی برسه که به حال حالام غبطه بخورم... خودمم خودمو نشناختم موندم توی حکایت کارای خودم دائم باهم تضاد دارن حرفم یه چیزی رو میگه عملم یه چیز دیگه نشون میده... امروز خسته تر ازهر روزم... معلم ، شاگرد خوبه کلاس رو میکشه یک گوشه و بهش میگه : " این چه نمره ایه گرفتی ؟ من از تنبلا توقعی ندارم چون نمیخوان که بخونن درسو دوس ندارن ، دنبال بازی خودشونن ، تو دیگه چرا ؟ " شاگرد هم باشرمندگی معلم را نگاه میکنه ... حکایت ما با خداست . میگه از اونای دیگه که توقعی ندارم ، دلشون
نمیخواد نماز بخونن ، روزه بگیرن ، دلشون نمیخواد حجاب داشته باشن ،میگن امام زمان یه دروغه برا سرگرم کردن ماها ، میگن عاشورایی درکار نیست ، امام حسین یه زمانی شهید شد و تموم شد رفت چه معنی داره هرسالو دو ماه واسه امام حسین عزاداری کنیم؟ قبول ندارن و نمیخوان بهشون فکر کنن که میان و مسخره میکنن اما من و تو چی ؟من و تو که تو راهیم ؟ من و تو که میخوایم باهاشون باشیم ؟اینجاس که خدا میگه:من رو تو یه حساب دیگه باز میکردم ، تو هم ؟
اونوقت ما باید چیکار کنیم ؟خدا توقعش از ما بیشتره ، خیلی بیشتر ، برای همینم هر یه دونه گندی که ما میزنیم ، سنگین تر از گندایی میشه که اونای دیگه ای میزنن چرا که این چیزایی را که ما قبول داریم ، قبول ندارن . هر غلطی که ما میکنیم بیشتر خدا رو دلگیر میکنه نسبت به اونی که خودش خواسته مسیرش یه مسیر دیگه باشه .. خداوکیلی دقت کردین اگه یه گندی بزنیم چطورچوبشو میخوریم؟؟؟ اینا واسه اینه که من و شما هم خدا رو قبول داریم هم میدونیم ۱۴ نور مقدس واسه هدایت ماها آفریده شده هم میدونیم امام حسین چرا شهید شد و هدفشون چی بود هم میدونیم امام زمان چرا نمیان و چقدر غریبن... اینا رو میدونیم و گناه میکنیم اما اونای دیگه این چیزارو نمیدونن اعتقادی بهشون ندارن واسه همینه که اون چوبی رو که مامیخوریم اونای دیگه نمیخورن... چه دردی به آدم ؟! وارد می شه وقتی قصد کرده گناهی روترک کنه و بعد
وسوسه شیطان دست از سرش بر نمی داره و بند بند وجودش له له می زنه که به لحظه ای غفلت پر بکشن به سمت ارتکاب گناه اما اون ایستادگی می کنه .. به این می گن درد شیرین... دردی که از صبوری در برابر گناه حاصل میشه !بیاین اهل درد باشیم و دغدغه ...
و من از فردای لبریز از غبطه های امروز؛
می ترسم ... ومن میترسم از اینکه روز به روز گناهم بیشتر شه اونقدری که بعد ها به حال الان غبطه بخورم که اون زمان چقدر خوب بودم الان که اینم خدا نکنه اون روزی برسه که به حال حالام غبطه بخورم... خودمم خودمو نشناختم موندم توی حکایت کارای خودم دائم باهم تضاد دارن حرفم یه چیزی رو میگه عملم یه چیز دیگه نشون میده... امروز خسته تر ازهر روزم... معلم ، شاگرد خوبه کلاس رو میکشه یک گوشه و بهش میگه : " این چه نمره ایه گرفتی ؟ من از تنبلا توقعی ندارم چون نمیخوان که بخونن درسو دوس ندارن ، دنبال بازی خودشونن ، تو دیگه چرا ؟ " شاگرد هم باشرمندگی معلم را نگاه میکنه ... حکایت ما با خداست . میگه از اونای دیگه که توقعی ندارم ، دلشون
نمیخواد نماز بخونن ، روزه بگیرن ، دلشون نمیخواد حجاب داشته باشن ،میگن امام زمان یه دروغه برا سرگرم کردن ماها ، میگن عاشورایی درکار نیست ، امام حسین یه زمانی شهید شد و تموم شد رفت چه معنی داره هرسالو دو ماه واسه امام حسین عزاداری کنیم؟ قبول ندارن و نمیخوان بهشون فکر کنن که میان و مسخره میکنن اما من و تو چی ؟من و تو که تو راهیم ؟ من و تو که میخوایم باهاشون باشیم ؟اینجاس که خدا میگه:من رو تو یه حساب دیگه باز میکردم ، تو هم ؟
اونوقت ما باید چیکار کنیم ؟خدا توقعش از ما بیشتره ، خیلی بیشتر ، برای همینم هر یه دونه گندی که ما میزنیم ، سنگین تر از گندایی میشه که اونای دیگه ای میزنن چرا که این چیزایی را که ما قبول داریم ، قبول ندارن . هر غلطی که ما میکنیم بیشتر خدا رو دلگیر میکنه نسبت به اونی که خودش خواسته مسیرش یه مسیر دیگه باشه .. خداوکیلی دقت کردین اگه یه گندی بزنیم چطورچوبشو میخوریم؟؟؟ اینا واسه اینه که من و شما هم خدا رو قبول داریم هم میدونیم ۱۴ نور مقدس واسه هدایت ماها آفریده شده هم میدونیم امام حسین چرا شهید شد و هدفشون چی بود هم میدونیم امام زمان چرا نمیان و چقدر غریبن... اینا رو میدونیم و گناه میکنیم اما اونای دیگه این چیزارو نمیدونن اعتقادی بهشون ندارن واسه همینه که اون چوبی رو که مامیخوریم اونای دیگه نمیخورن... چه دردی به آدم ؟! وارد می شه وقتی قصد کرده گناهی روترک کنه و بعد
وسوسه شیطان دست از سرش بر نمی داره و بند بند وجودش له له می زنه که به لحظه ای غفلت پر بکشن به سمت ارتکاب گناه اما اون ایستادگی می کنه .. به این می گن درد شیرین... دردی که از صبوری در برابر گناه حاصل میشه !بیاین اهل درد باشیم و دغدغه ...
۱۵.۰k
۰۲ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.