مــرد است دیگر...
مــرد است دیگر...
گاهی دوست دارد
اخم کند...
بد خلقی کند ...
تا " تو " برایش لبخند بیاوری
گاهی دوست دارد
پشتِ درِ خانه به ایستد
تا تو خیال کنی دیر کرده
نگران شوی ...
فکرت هزار راه برود ...
در را باز کنی ببینی صدایِ پا نمی آید
در باز شود ...
ببینی ایستاده است
خیره به آشفتگی هایت
مرد است بانو
تکیه گاه برایِ خستگی هایش می خواهد
زن ِ زندگی می خواهد ... !
گاهی دوست دارد
اخم کند...
بد خلقی کند ...
تا " تو " برایش لبخند بیاوری
گاهی دوست دارد
پشتِ درِ خانه به ایستد
تا تو خیال کنی دیر کرده
نگران شوی ...
فکرت هزار راه برود ...
در را باز کنی ببینی صدایِ پا نمی آید
در باز شود ...
ببینی ایستاده است
خیره به آشفتگی هایت
مرد است بانو
تکیه گاه برایِ خستگی هایش می خواهد
زن ِ زندگی می خواهد ... !
۴.۱k
۳۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.