نقاشی10سالگیمو:))
نقاشی10سالگیمو:))
میخای داستانشو بشنوی ؟
بیا پایین
یه روز بد داشتم و بلاخره شب شد به هزار بدبختی گرفتم خوابیدم و این خابم بود:"اولین بار خاب درست حسابی دیدم"
یه روز یه هیولای ترسناک در شهر کوچیکی زندگ میکرده به همه اسیب میزده و زور میگفته.همه ازش میترسیدن و ازش فرار میکردم.یه روز از کارشون خسته میشن و تصمیم میگیرن به هیولا حمله کنن و باهم بکشنش.اوت روز میرسه و با مشعل به سمتش میرن و در آخر هیولا زخمی میشه و اون دختری که داخل شهر از همه دلش پاک ار و مهربون تر بوده میره تا از هیولا محافظت کنه میدونسته بهش آسیب میزنه ولی باز هم میره تا کمکش کنه و در کمال تعجب هیولا بهش آسیب نمیزنه دلیلش رو تو کامنتا بگید هرکی درست گفت پیجش شات میشه و میره استوری...
لال نباشین لطفاااا
میخای داستانشو بشنوی ؟
بیا پایین
یه روز بد داشتم و بلاخره شب شد به هزار بدبختی گرفتم خوابیدم و این خابم بود:"اولین بار خاب درست حسابی دیدم"
یه روز یه هیولای ترسناک در شهر کوچیکی زندگ میکرده به همه اسیب میزده و زور میگفته.همه ازش میترسیدن و ازش فرار میکردم.یه روز از کارشون خسته میشن و تصمیم میگیرن به هیولا حمله کنن و باهم بکشنش.اوت روز میرسه و با مشعل به سمتش میرن و در آخر هیولا زخمی میشه و اون دختری که داخل شهر از همه دلش پاک ار و مهربون تر بوده میره تا از هیولا محافظت کنه میدونسته بهش آسیب میزنه ولی باز هم میره تا کمکش کنه و در کمال تعجب هیولا بهش آسیب نمیزنه دلیلش رو تو کامنتا بگید هرکی درست گفت پیجش شات میشه و میره استوری...
لال نباشین لطفاااا
۳.۳k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.