نفسم گرفته امشب ز مرور خاطراتم

"نفسم گرفته امشب ز مرور خاطراتم"
شده ام فدای چشمی که همیشه کرده ماتم

نرود خیالش از دل که نشسته در مقابل
منم و خیال وصلش من و اشک و بغض ماتم

#مجیدندایی
دیدگاه ها (۸)

دست تقدیر دورمان کردم، کرمان کرده کورمان کرده سرگذشت من و تو...

در این بازی چهار نفره چه کسی تقلب کردکه برگیبه زمستان نرسید ...

بس است هر چه زمین از من و تو بار کشیدچگونه می شود از زندگی ک...

دیده بر راهم و با گریه همی آرامممحتضر، خسته، از این بی کسی ا...

#Multi_party#The_last_sunset_side_by_sidepart:2(والنتینا)نوی...

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط