سر به دیوار کدام خرابه گذاشتی
سر به دیوار کدام خرابه گذاشتی؟
عشق؟
آواری کاهگلی که با باران خودش را تقسیم کرده...
سیل...
غم...
نفرت...
عشق!
رفت و هنوز افسوسش را
پیرمرد دست فروش، تویِ بساطش به حراج گذاشته...
و
جیغ میکشد ؛
دل برای فروش...
عشق برای فروش...
من برایِ ....
و جسدهایی بدون قلب و هدفون در گوش..
سر به دیوار کدام ناکجا گذاشتی؟
به کدام پوچ فکر میکنی؟
من؟
تو؟
ما؟
تنهایی؟
مثل کسی که کلید خانه اش را جا گذاشته و باید شب را در خیابان پرسه بزند تا صبح... غمِ کدام غم را بخوریم؟
.
غم فروخته شدن،
به دست خودم....
چقدر ارزان خودمان را فروختیم..
عشق؟
آواری کاهگلی که با باران خودش را تقسیم کرده...
سیل...
غم...
نفرت...
عشق!
رفت و هنوز افسوسش را
پیرمرد دست فروش، تویِ بساطش به حراج گذاشته...
و
جیغ میکشد ؛
دل برای فروش...
عشق برای فروش...
من برایِ ....
و جسدهایی بدون قلب و هدفون در گوش..
سر به دیوار کدام ناکجا گذاشتی؟
به کدام پوچ فکر میکنی؟
من؟
تو؟
ما؟
تنهایی؟
مثل کسی که کلید خانه اش را جا گذاشته و باید شب را در خیابان پرسه بزند تا صبح... غمِ کدام غم را بخوریم؟
.
غم فروخته شدن،
به دست خودم....
چقدر ارزان خودمان را فروختیم..
- ۲۵۸
- ۱۹ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط