امروز خم شدم و در گوش بچه ای که مرده به دنیا آمد آرام ...

امروز خم شدم و در گوش بچه ای که مرده به دنیا آمد' آرام گفتم: چیزی را از دست ندادی...

#آلبر_کامو
دیدگاه ها (۱)

طوفانسردرفتنتبارانیمکرد ‌‌‌

عاشق که شدی عذاب را می فهمیدلشوره و اضطراب را می فهمیاز آتش...

شاید نمی خواهی بدانی حال و روزم را ،من هم نمی خواهم بگویم بی...

برزخهمین روزهاییستڪہندارمت

مگه دست منه اسمت میاد دلم میلرزه. من که گفتم زیارتت به یک دن...

اد Arshi

دارک ترین عشق . روی میزم نشستم و به قهوه ای که طرح قلب بود ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط