نگاهش کردم، نگاهم کرد😳 خندیدم، خندید😂 اخم کردم، اخم کرد😠
نگاهش کردم، نگاهم کرد😳 خندیدم، خندید😂 اخم کردم، اخم کرد😠 دست بردار نبود😶 بالاخره آن قدر ادایم را درآورد که عصبانی شدم و مشتم را گره کرده بر صورتش کوبیدم😏 👊 لحظه ای بعد فقط من بودم با دستی که خونش آرام آرام بر روی خرده شیشه های آینه فرود می آمد...☺ 💔
۶.۴k
۰۴ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.