Oblivion of the mafia part 11
سومین: خب کارت چیه
تهیونگ: اممم چیزه.. جیمین تو بگو
جیمین: خبب عههه
(الکی گفتن تا بکشوننشون اونجا)
سومین: میشه اممم اممم و خببب و چیزه رو تموم کنین
سوک یونگ: خوابم گرف
تهیونگ: خبب بابام اره بابام گف که یه جن تا معامله دیگه هس باید انجامش بدیم
سومین: خببب🤧
جیمین: اره گزینه بهتری نداشتیم میشه دوباره نقش دوس دخترمون بازی کنین
سوک یونگ: وات د😳
تهیونگ: اره خب میتونین این کا رو انجام بدین
سومین: هاا؟
سومین: نه اقا اولن ما دیگه دانشگامون فردا شروع میشه و بعد مگه ما بازیکری چیزییم از مون می خوایین
سوک یونگ: یه بار این کارو انجام دادیم اونم برای اینکه جبران کنیم تموم شد و رف
بعدش رفتن
جیمین: بهونه بهتر نبود
تهیونگ: نه
رفتن سوار تاکسی شدن رفتن خونشون
*
صب شد
سوک یونگ: اونییی بلند شو زود بریم دانشگاه
سومین: ایشش چقد زود صب شد
صبونه خوردن رفتن دانشگاه
استاد: سلام بچه ها استاد جدید تون لی شین سو هستم... دانش اموز جدید داریم
استاد: بیا تو
.. سلام من دانش اموز جدید سو جی هیون هستم
سومین: هیوننننن
هیون: مینیی
سوک یونگ: هیونن تو دانش اموز جدیدی
هیون: اوم
استاد: خانم سو از خوانواده پولدار و با نفوذیه شما از کجا میشناسینشون
سومین: خبب
هیون: خب ما تو یه جلسه کاری باهم اشنا شدیم
سوک یونگ: اره با پدرشون اقای سو با خانواده ما یه قرار داد بستن
سومین: اره اونا شریک شدن😁
استاد: اها.. خب خانم سو یه صندلی خالی اون ته هست میتونین اونحا بشینین
سومین: هوی گمشو ته بیاد اینجا(ازوم به پسر صندلی بقلیشون)
.. چی؟
سوک یونگ: گمشو ته
رفت
سومین: ااا استاد میتونه پیش ما بشینه
استاد: خوبه برو پیششون
استاد: خب بچه ها درس امروزمون.....
زنگ خورد اینام رفتن تو حیاط
مینهو: سومیننن
سومین: چته
مینهو: از کی تا لا تهیونگ و جیمین خونوادتونن .. انقدر زود ازدواج مردین
سوک یونگ: گمشو اونور حوصلت ندارم
یونگ سو : اوهه بچه ها سومین و سوک یونگ و عین کنع چسبیدن به هیون ... انقدر گدایین از هیون بهتون یکم پول برسه
(یونگ سو یه دختر لوس خر پول قلدر)
سومین: چه غلتی کردی
یونگ سو: مگع دروغه تا حالا یبار پدر و مادرتو ندیدیم سومین الان با خونواده هیون شریک شدن😂
یونگ سو: فک کردم اصلا پدر و مادر ندارین
سومین اومد یع سیلی زد به یونگ سو
یونگ سو هم خواس تلافی کنه که اومد یه سیلی به سومین بزنه ینفر دستش گرف
یونگ سو: ولم کن تا به این دختره بی پدر و مادر نشون بدم
.. به کی گفتی بی پدر و مادر زود باش معذرت خواهی کن ازش
یونگ سو: تو کی هستی که بخای به من دستور بدی میدونی من کیم
..هرکی باشی بخای به سومین صدمه بزنی خودت میدونی
سومین سرشو اورد بالا ایی جونم تهیونگ بود
تهیونگ:نشنیدی گفتم معذرت خواهی کن
از این به بعد شرط میذارم
حمایت نمیکنین🥺🥺
شرطا
6 لایک
3 کامنت
تهیونگ: اممم چیزه.. جیمین تو بگو
جیمین: خبب عههه
(الکی گفتن تا بکشوننشون اونجا)
سومین: میشه اممم اممم و خببب و چیزه رو تموم کنین
سوک یونگ: خوابم گرف
تهیونگ: خبب بابام اره بابام گف که یه جن تا معامله دیگه هس باید انجامش بدیم
سومین: خببب🤧
جیمین: اره گزینه بهتری نداشتیم میشه دوباره نقش دوس دخترمون بازی کنین
سوک یونگ: وات د😳
تهیونگ: اره خب میتونین این کا رو انجام بدین
سومین: هاا؟
سومین: نه اقا اولن ما دیگه دانشگامون فردا شروع میشه و بعد مگه ما بازیکری چیزییم از مون می خوایین
سوک یونگ: یه بار این کارو انجام دادیم اونم برای اینکه جبران کنیم تموم شد و رف
بعدش رفتن
جیمین: بهونه بهتر نبود
تهیونگ: نه
رفتن سوار تاکسی شدن رفتن خونشون
*
صب شد
سوک یونگ: اونییی بلند شو زود بریم دانشگاه
سومین: ایشش چقد زود صب شد
صبونه خوردن رفتن دانشگاه
استاد: سلام بچه ها استاد جدید تون لی شین سو هستم... دانش اموز جدید داریم
استاد: بیا تو
.. سلام من دانش اموز جدید سو جی هیون هستم
سومین: هیوننننن
هیون: مینیی
سوک یونگ: هیونن تو دانش اموز جدیدی
هیون: اوم
استاد: خانم سو از خوانواده پولدار و با نفوذیه شما از کجا میشناسینشون
سومین: خبب
هیون: خب ما تو یه جلسه کاری باهم اشنا شدیم
سوک یونگ: اره با پدرشون اقای سو با خانواده ما یه قرار داد بستن
سومین: اره اونا شریک شدن😁
استاد: اها.. خب خانم سو یه صندلی خالی اون ته هست میتونین اونحا بشینین
سومین: هوی گمشو ته بیاد اینجا(ازوم به پسر صندلی بقلیشون)
.. چی؟
سوک یونگ: گمشو ته
رفت
سومین: ااا استاد میتونه پیش ما بشینه
استاد: خوبه برو پیششون
استاد: خب بچه ها درس امروزمون.....
زنگ خورد اینام رفتن تو حیاط
مینهو: سومیننن
سومین: چته
مینهو: از کی تا لا تهیونگ و جیمین خونوادتونن .. انقدر زود ازدواج مردین
سوک یونگ: گمشو اونور حوصلت ندارم
یونگ سو : اوهه بچه ها سومین و سوک یونگ و عین کنع چسبیدن به هیون ... انقدر گدایین از هیون بهتون یکم پول برسه
(یونگ سو یه دختر لوس خر پول قلدر)
سومین: چه غلتی کردی
یونگ سو: مگع دروغه تا حالا یبار پدر و مادرتو ندیدیم سومین الان با خونواده هیون شریک شدن😂
یونگ سو: فک کردم اصلا پدر و مادر ندارین
سومین اومد یع سیلی زد به یونگ سو
یونگ سو هم خواس تلافی کنه که اومد یه سیلی به سومین بزنه ینفر دستش گرف
یونگ سو: ولم کن تا به این دختره بی پدر و مادر نشون بدم
.. به کی گفتی بی پدر و مادر زود باش معذرت خواهی کن ازش
یونگ سو: تو کی هستی که بخای به من دستور بدی میدونی من کیم
..هرکی باشی بخای به سومین صدمه بزنی خودت میدونی
سومین سرشو اورد بالا ایی جونم تهیونگ بود
تهیونگ:نشنیدی گفتم معذرت خواهی کن
از این به بعد شرط میذارم
حمایت نمیکنین🥺🥺
شرطا
6 لایک
3 کامنت
۴.۸k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.