از چهره مهتاب لکش قسمت ماشداز عشق غم مشترکش قسمت ما ش

از چهره مهتاب ؛ لکش قسمت ماشداز عشق ؛ غم مشترکش قسمت ما شدهی فال گرفتیم در آیینه تقدیر ...زنگار گرفت و ترکش ؛ قسمت ما شد ...وقتی که فلک ؛ حکم به تنهایی ما داد’بر خورد ورقها و تکش ؛ قسمت ما شدعمریست که آشفته این بود و نبودیم ؛از مساله ساده ؛ شکش قسمت ما شد...گفتند که ایام جوانی چه قشنگ است...غمها و شب و شاپرکش ؛ قسمت ما شدنامرد رفیقان ؛ به خدا بشکند این دستوقتی که فقط بی نمکش ؛ قسمت ما شد.
دیدگاه ها (۱)

آخر ای دوست نخواهی پرسید که دل از دوری رویت چه کشید سوخت در ...

پروردگار من!ای اندوخته تهی دستان،ای فریادِ دادخواهان، ای تما...

دونیا سنسیز من اوچون غم دولے زندان دےاینانبو ییخیلمیش اورگین...

ای آنکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟بیــگانه شدی ، دست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط