ای آنکه مرا برده ای از یاد کجایی

ای آنکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟
بیــگانه شدی ، دست مریـــزاد ، کجایی ؟

در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریـزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟

محبوس شدم گوشه ی ویـرانه ی عشقت
آوار غمت بـر ســـرم افتـــاد ، کجایی ؟

آســودگی ام ، زنــدگی ام ، دار و نـدارم
در راه تــو دادم همه بـر باد ، کجایی ؟

اینجا چه کنم ؟ ازکه بگیرم خبرت را ؟
از دست تــو و ناز تو فریاد ، کجایی ؟

دانم که مــرا بی خبـــری می کشد آخر
دیــــوانه شــدم خانه ات آباد ، کجایی ؟؟؟؟
دیدگاه ها (۱)

دونیا سنسیز من اوچون غم دولے زندان دےاینانبو ییخیلمیش اورگین...

از چهره مهتاب ؛ لکش قسمت ماشداز عشق ؛ غم مشترکش قسمت ما شدهی...

زینب جــــــــانشرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما"بی حسین"شدن ...

خداونداقسم به لحظه ای که دلم را می شکنند و جز تو مرهمی نیست....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط