پارت۲🥀آخرین عکس
پارت۲🥀آخرین عکس
..
اوداساکو: یو👋
(نویسنده: عزیزان حتما اینج با اهنگChildhood گوش بدین که قشنگ برید تو وایپ این پارت)
_انو:همون موقعی که چویا و دازای نشستن آنگو با چترو یک کیف تو دستش وارد شد ترس به جونم افتاد چتر؟کیف؟نکنه که امشب...رفتم تو کیف آنگو نگاه کردم و از تمام وجودم وحشت کردم. تو کیف آنگو یک چتر،چند عتیقه ویک دوربین عکاسی درسته یک دوربین عکاسی بود امروز. اخرین روز اروم این چهار نفر پیش هم بود اشکام اروم گونه هام خیس کرد باورم نمیشه هق نه
(همون حرف های که تو اون قسمت زدن)
دازای بگید :سیب
چویا:گلابی
آنگو:اواکادو
اوداساکو:سیب
دازای:هیچ تنها ادم عادی. اینجا اوداساکویه اصلا اینطور شد از این گربه خوچله عکس میگیرم.
انو:(عکسا زیادی انداختن تا رسید دقیقا به آخرین عکس چهار نفره ای که گرفتن نه نه یعنی این واقعا آخرشه؟!)
آنگو:خوب. من دیگه برم جانه. دسته دیوانگان.
دازای:جانه انگور جونم.
اوداساکو:جانه.
چویا:تمه ماموریت بعدی که امدم سراغت نباشی میگیرم از خر خره حلق اویزت میکنم جانه.
اوداساکو:پوف عوض که نمیشید.
(چند روز بعد)
دازای:(باید عجله میکردم حتی یک ثانیه هم نباید وقت تلف میکردم)چویاااااااا
چویا:چیشده دازای (عجیبه خیلی.اولین باریه که دازای میبینم استرس داره)
___________________________________//////
..
اوداساکو: یو👋
(نویسنده: عزیزان حتما اینج با اهنگChildhood گوش بدین که قشنگ برید تو وایپ این پارت)
_انو:همون موقعی که چویا و دازای نشستن آنگو با چترو یک کیف تو دستش وارد شد ترس به جونم افتاد چتر؟کیف؟نکنه که امشب...رفتم تو کیف آنگو نگاه کردم و از تمام وجودم وحشت کردم. تو کیف آنگو یک چتر،چند عتیقه ویک دوربین عکاسی درسته یک دوربین عکاسی بود امروز. اخرین روز اروم این چهار نفر پیش هم بود اشکام اروم گونه هام خیس کرد باورم نمیشه هق نه
(همون حرف های که تو اون قسمت زدن)
دازای بگید :سیب
چویا:گلابی
آنگو:اواکادو
اوداساکو:سیب
دازای:هیچ تنها ادم عادی. اینجا اوداساکویه اصلا اینطور شد از این گربه خوچله عکس میگیرم.
انو:(عکسا زیادی انداختن تا رسید دقیقا به آخرین عکس چهار نفره ای که گرفتن نه نه یعنی این واقعا آخرشه؟!)
آنگو:خوب. من دیگه برم جانه. دسته دیوانگان.
دازای:جانه انگور جونم.
اوداساکو:جانه.
چویا:تمه ماموریت بعدی که امدم سراغت نباشی میگیرم از خر خره حلق اویزت میکنم جانه.
اوداساکو:پوف عوض که نمیشید.
(چند روز بعد)
دازای:(باید عجله میکردم حتی یک ثانیه هم نباید وقت تلف میکردم)چویاااااااا
چویا:چیشده دازای (عجیبه خیلی.اولین باریه که دازای میبینم استرس داره)
___________________________________//////
۲.۲k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.