تا به حال برای دلت مادری کرده ای؟ در آغوشش بگیری و دست نو
تا به حال برای دلت مادری کرده ای؟ در آغوشش بگیری و دست نوازشی به سر و رویش بکشی
بگویی: جان دلم، بی تاب نشو اینقدر، روزهای بی حوصلگی ات تمام میشود
پدری چه؟ پدری کرده ای؟
غیرتی شوی از اینهمه بی تابی اش! صدایت را خش دار کنی و بلندتر، جوری که از ابهت صدایت بترسد سرش فریاد بزنی:
که ای دل بی مروت، بس است به خودت رحم نداری، به من پدر رحم کن رها کن آن بی مذهبی را که تو را به این روز انداخته !
باید برای دلتان پدری و مادری کنید ...
هوایش را داشته باشید .
این دل را تنها و بی کس نکنید
که مبادا میان آن همه بغض، بی دل شوید ...
بگویی: جان دلم، بی تاب نشو اینقدر، روزهای بی حوصلگی ات تمام میشود
پدری چه؟ پدری کرده ای؟
غیرتی شوی از اینهمه بی تابی اش! صدایت را خش دار کنی و بلندتر، جوری که از ابهت صدایت بترسد سرش فریاد بزنی:
که ای دل بی مروت، بس است به خودت رحم نداری، به من پدر رحم کن رها کن آن بی مذهبی را که تو را به این روز انداخته !
باید برای دلتان پدری و مادری کنید ...
هوایش را داشته باشید .
این دل را تنها و بی کس نکنید
که مبادا میان آن همه بغض، بی دل شوید ...
۳.۶k
۲۸ شهریور ۱۳۹۹