اسم رمان: ✧عشق✧موفرفری😍✨
اسم رمان: ✧عشق✧موفرفری😍✨
پارت: 2
(عمر)
رفتیم تو مدرسه که استاد بوراک اومد
استاد بوراک: سلام بچه ها خوش اومدید👋😍
بچه ها: ممنون استاد
اگلجان: استاد جونننن😂☺️
عمر: اگلجان ساکت شو😡😐(در گوشش)
اگلجان: ساکت شدم و به بچه ها چپ چپ نگا کردم گفتم چیه مگه (آروم گفت)
استاد بوراک: بله اگلجان؟ کارم داشتی🤔
اگلجان: ارع استاد میخواستم بگم که کلاسمون کدومه؟
استاد بوراک: بچه ها کلاس شما طبقه ی بالاس☺️☝️
بچه ها: باشه استاد ممنون❤️
بچه ها رفتن کلاس
استادبوراک: رفت کلاس بچه ها سلام بچه ها ۴ نفر دیگه به کلاس شما اضافه شدن. بچه ها خودتون رو معرفی کنید
عمر: سلام من عمر اِرَن هستم☺️🤚
اگلجان: سلام رفقا من اگلجان اِرَن هستم😽🤚
آیبیکه: سلام بچه ها من آیبیکه اِرَن هستم💋🤚
آسیه: سلام بچه ها منم آسیه اِرَن هستم🥰🤚
هاریکا: استاد آخه چرا پاپتی ها رو اوردی توی کلاس ما😂
سوسن: 😂😂
آسیه: حالا پاپتی رو بهت نشون میدم عوضی😡بلند شدم و موهاشو کشیدم
هاریکا: آخخخخ عوضی ول کن موهامو اخخ😡
آیبیکه: آفرین دختر عموی عزیزم👏😂
استاد بوراک: بچه ها بس کنید
آسیه: استاد بوراک اول اونا شروع کردن که من هم موهاشو کشیدم😐😏
(آیبیکه)
بعد چند مین زنگ خورد و رفتیم کافه تریا که نشسته بودیم رو مبل که اون پسره برک اومد
برک: بچه ها من م.. معذرت میخوام
عمر: برای چی؟
برک: آخه دوست دخترم اینجوری گفت😔
آیبیکه: اشکالی ندارع اما بش بگو یه بار دیگع بهمون گفت پاپتی من میدونم با اون❤️😐
(هاریکا)
پشت ستون وایساده بودم اومدم طرف برک گفتم برک جون رفتی با پاپتی ها حرف میزنی😑😒
برک: هاریکا بس کن دیگع من میخوام از ت... تو جدا بشم😐🤫
هاریکا: چ... چی🥺ا... اما
برک: اما بی اما من دیگه تورو دوست ندارم خداحافظ😏👋
(برک)
از بچه ها خداحافظی کردم و رفتم توی کلاس نشستم تو فکر بودم که هاریکا اومد توی کلاس هوففف دوباره این اومد(آروم گفت) 😏
هاریکا: عشقم چیزی گفتی؟
برک: من بهت چی گفتم هااااا😡 من میخوام از تو جدا بشم من فقط آ... آیبیکه رو دوست دارمم😒😡فهمیدی الان هم برو میخوام تنها باشم😑🗣(با داد)
ادامه دارد.... 😍
دوستون دارم💋❤️
پارت: 2
(عمر)
رفتیم تو مدرسه که استاد بوراک اومد
استاد بوراک: سلام بچه ها خوش اومدید👋😍
بچه ها: ممنون استاد
اگلجان: استاد جونننن😂☺️
عمر: اگلجان ساکت شو😡😐(در گوشش)
اگلجان: ساکت شدم و به بچه ها چپ چپ نگا کردم گفتم چیه مگه (آروم گفت)
استاد بوراک: بله اگلجان؟ کارم داشتی🤔
اگلجان: ارع استاد میخواستم بگم که کلاسمون کدومه؟
استاد بوراک: بچه ها کلاس شما طبقه ی بالاس☺️☝️
بچه ها: باشه استاد ممنون❤️
بچه ها رفتن کلاس
استادبوراک: رفت کلاس بچه ها سلام بچه ها ۴ نفر دیگه به کلاس شما اضافه شدن. بچه ها خودتون رو معرفی کنید
عمر: سلام من عمر اِرَن هستم☺️🤚
اگلجان: سلام رفقا من اگلجان اِرَن هستم😽🤚
آیبیکه: سلام بچه ها من آیبیکه اِرَن هستم💋🤚
آسیه: سلام بچه ها منم آسیه اِرَن هستم🥰🤚
هاریکا: استاد آخه چرا پاپتی ها رو اوردی توی کلاس ما😂
سوسن: 😂😂
آسیه: حالا پاپتی رو بهت نشون میدم عوضی😡بلند شدم و موهاشو کشیدم
هاریکا: آخخخخ عوضی ول کن موهامو اخخ😡
آیبیکه: آفرین دختر عموی عزیزم👏😂
استاد بوراک: بچه ها بس کنید
آسیه: استاد بوراک اول اونا شروع کردن که من هم موهاشو کشیدم😐😏
(آیبیکه)
بعد چند مین زنگ خورد و رفتیم کافه تریا که نشسته بودیم رو مبل که اون پسره برک اومد
برک: بچه ها من م.. معذرت میخوام
عمر: برای چی؟
برک: آخه دوست دخترم اینجوری گفت😔
آیبیکه: اشکالی ندارع اما بش بگو یه بار دیگع بهمون گفت پاپتی من میدونم با اون❤️😐
(هاریکا)
پشت ستون وایساده بودم اومدم طرف برک گفتم برک جون رفتی با پاپتی ها حرف میزنی😑😒
برک: هاریکا بس کن دیگع من میخوام از ت... تو جدا بشم😐🤫
هاریکا: چ... چی🥺ا... اما
برک: اما بی اما من دیگه تورو دوست ندارم خداحافظ😏👋
(برک)
از بچه ها خداحافظی کردم و رفتم توی کلاس نشستم تو فکر بودم که هاریکا اومد توی کلاس هوففف دوباره این اومد(آروم گفت) 😏
هاریکا: عشقم چیزی گفتی؟
برک: من بهت چی گفتم هااااا😡 من میخوام از تو جدا بشم من فقط آ... آیبیکه رو دوست دارمم😒😡فهمیدی الان هم برو میخوام تنها باشم😑🗣(با داد)
ادامه دارد.... 😍
دوستون دارم💋❤️
۳.۴k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.