ماه بنفشم
#Maah_Banafsham
#part84
+چیکار داری میکنی(خمار)
_باید برم به کارام برسم
+ارسلانننن حالم خوب نی چرا اینجوری میکنی(بغض و خمار)
_دیا مطمئنی اخرین باریع میپرسما
+اره مطمئنم(نفس نفس)
_اوکی
دوباره شرتشو کشیدم پایین
و لای ک.ص.ش.و باز کردم
میکی به چ.وچ.ول.ش زدم که کمرشو اورد بالا و محکم کوبید به تخت
سرمو محکم به ک.ص.ش فشار میداد
میتونستم حص کنم م.ر.د.ون.گ.ی.م سیخ شد
چون هم حالم خراب شده بود هم شلوارکم داشت جر میخورد
یکم دیگه براش خوردم که ا.ر.ض.ا شد
و بیحال سرمو ول کرد
_حالا نوبت منه
همینجوری روش بودم که دیانا خودش شلوارکمو کشید پایین
و م.ر.د.و.ن.گ.م رو گرفت تو دستش
جاشو با من عوض کرد
یعنی اون الن رو من بود
سرشو برد به سمت گردنم و میک عمیقی زد
#دیانا:
ارسلان اه کشداری کشید و گفت
_کبود میشه بچهه(خمار)
+مهم نیست
_شیطون
یه میک دیگه زدم به گردنش که گفت
_دیا بلدی س.ا.ک بزنی؟؟
+نه
ارسلان بلند شد و نشست رو لبه تخت
_برو پایین پام بشین
+بش
ک.ی.ر.ش.و گرفت سمت دهنم که با تعجب نگاهش کردم
_چرا نگاه میکنی؟؟بخورش دیگه
+من اینو بخورم؟؟نه نه من اینکارو نمیکنم این خیلی بزرگه دهنم جر میخوره
_گفتم بگیرش بخور(داد)
با بغض سرمو بردم پایین و نابلد لیسی بهش زدم که ارسلان اهش دراومد
_تندتر
تند تر لیس زدم بهش
ارسلان بهم گفت مثل یه ابنبات بخورمش
نمیتونستم نه بگم....
#part84
+چیکار داری میکنی(خمار)
_باید برم به کارام برسم
+ارسلانننن حالم خوب نی چرا اینجوری میکنی(بغض و خمار)
_دیا مطمئنی اخرین باریع میپرسما
+اره مطمئنم(نفس نفس)
_اوکی
دوباره شرتشو کشیدم پایین
و لای ک.ص.ش.و باز کردم
میکی به چ.وچ.ول.ش زدم که کمرشو اورد بالا و محکم کوبید به تخت
سرمو محکم به ک.ص.ش فشار میداد
میتونستم حص کنم م.ر.د.ون.گ.ی.م سیخ شد
چون هم حالم خراب شده بود هم شلوارکم داشت جر میخورد
یکم دیگه براش خوردم که ا.ر.ض.ا شد
و بیحال سرمو ول کرد
_حالا نوبت منه
همینجوری روش بودم که دیانا خودش شلوارکمو کشید پایین
و م.ر.د.و.ن.گ.م رو گرفت تو دستش
جاشو با من عوض کرد
یعنی اون الن رو من بود
سرشو برد به سمت گردنم و میک عمیقی زد
#دیانا:
ارسلان اه کشداری کشید و گفت
_کبود میشه بچهه(خمار)
+مهم نیست
_شیطون
یه میک دیگه زدم به گردنش که گفت
_دیا بلدی س.ا.ک بزنی؟؟
+نه
ارسلان بلند شد و نشست رو لبه تخت
_برو پایین پام بشین
+بش
ک.ی.ر.ش.و گرفت سمت دهنم که با تعجب نگاهش کردم
_چرا نگاه میکنی؟؟بخورش دیگه
+من اینو بخورم؟؟نه نه من اینکارو نمیکنم این خیلی بزرگه دهنم جر میخوره
_گفتم بگیرش بخور(داد)
با بغض سرمو بردم پایین و نابلد لیسی بهش زدم که ارسلان اهش دراومد
_تندتر
تند تر لیس زدم بهش
ارسلان بهم گفت مثل یه ابنبات بخورمش
نمیتونستم نه بگم....
۷.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.