ماه بنفشم
#Maah_Banafsham
#part83
بلند شدم و گفتم
_چی میگی دیانا حالت خوبه؟؟
+اره خوبم،با این کارات فکر میکنم غریبه ایم باهم
_دیا...
تا اومدم حرفمو بزنم بلند شد اومد رو بروم سرمو اورد پایین و ل.ب.م.و به بازی گرفت
اینقدر ل.ب.ا.ی همو خوردیم که نفس کم اوردیم
با لبخند کنار ل.ب.ش که خودم جرش داده بودمو بوس کردم
انداختمش رو تخت و روش خ.ی.م.ه زدم
سریع تیشترتشو از تنش کندم
س.و.ت.ی.ن نبسته بود
تا تیشرتو در اوردم اون هلوهای خوشمزش در اومدن
_وای دیا تو فوقالعاده ای(خمار)
یکی از س.ی.ن.ه هاشو میمالیدم و اونیکی رو میخوردم
کم کم صدای اه و ناله هاش دراومد
صدای اه و نالش بدجور ح.ش.ر.ی.م میکرد
بیخیال س.ی.ن.ه هاش شدم
و رفتم سر اصل کاری
هنوز رو کارم مطمئن نبودم
_دیا(خمار)
+جان(خمار)
_اگه یع دفعه کنترلمو از دست بدم چی؟؟
+نمیدونم،ارسلان من حالم خوب نیست(خمار)
_الن خوبت میکنم جوجه
ش.ر.ت.ش.و از پاش در اوردم
عجب ک.ص.ی داشت
هوم کشداری کشیدم
و سرمو نزدیکش کردم
بوی بهشت میداد
زبونمو کشیدم روش که دیانا گفت
+اه ارسلان تندتر بخور
_چشم
شروع کردم به تند خوردنش
خیلی وقت بود با کسی ر.اب.ط.ه ج.ن.س.ی نداشتم
واقا لذت داشتم برام
میدونستم داره به اوج میرسه برا همین خواستم یکم اذیتش کنم
شرتشو کشیدم بالا....
#part83
بلند شدم و گفتم
_چی میگی دیانا حالت خوبه؟؟
+اره خوبم،با این کارات فکر میکنم غریبه ایم باهم
_دیا...
تا اومدم حرفمو بزنم بلند شد اومد رو بروم سرمو اورد پایین و ل.ب.م.و به بازی گرفت
اینقدر ل.ب.ا.ی همو خوردیم که نفس کم اوردیم
با لبخند کنار ل.ب.ش که خودم جرش داده بودمو بوس کردم
انداختمش رو تخت و روش خ.ی.م.ه زدم
سریع تیشترتشو از تنش کندم
س.و.ت.ی.ن نبسته بود
تا تیشرتو در اوردم اون هلوهای خوشمزش در اومدن
_وای دیا تو فوقالعاده ای(خمار)
یکی از س.ی.ن.ه هاشو میمالیدم و اونیکی رو میخوردم
کم کم صدای اه و ناله هاش دراومد
صدای اه و نالش بدجور ح.ش.ر.ی.م میکرد
بیخیال س.ی.ن.ه هاش شدم
و رفتم سر اصل کاری
هنوز رو کارم مطمئن نبودم
_دیا(خمار)
+جان(خمار)
_اگه یع دفعه کنترلمو از دست بدم چی؟؟
+نمیدونم،ارسلان من حالم خوب نیست(خمار)
_الن خوبت میکنم جوجه
ش.ر.ت.ش.و از پاش در اوردم
عجب ک.ص.ی داشت
هوم کشداری کشیدم
و سرمو نزدیکش کردم
بوی بهشت میداد
زبونمو کشیدم روش که دیانا گفت
+اه ارسلان تندتر بخور
_چشم
شروع کردم به تند خوردنش
خیلی وقت بود با کسی ر.اب.ط.ه ج.ن.س.ی نداشتم
واقا لذت داشتم برام
میدونستم داره به اوج میرسه برا همین خواستم یکم اذیتش کنم
شرتشو کشیدم بالا....
۷.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.