خب خب حالا ک عصر شد میخوام سناریمو ک درخواستی بود از چویا

خب خب حالا ک عصر شد میخوام سناریمو ک درخواستی بود از چویا رو بنویسم✨🐾

برممممم 🍫🥕

ویو چویا:
بالاخره ی ماموریت دیگه هم تموم کردم و برای رفع خستگی ب بار رفتم
اونجا خلوت بود جون همه سر شب میومدن و حالا ک نصف شبه کمتر کسی میاد رفتم بار و روی یکی از صندلی ها نشستم و ی بطری پتروس سفارش دادم داشتم ب اتفاقات روزم فکر میکردم...
دوباره بخاطر جنگیدن با دشمن ب اراهاباکی تبدیل شدم و دشمن رو شکست دادم و باعث سربلندی مافیا شدم
و اون دراز (دازایو میگه) هم قدرتمو خنثی کرد درسته ک تو مخیه و ازش خوشم نمیاد ولی ی جورایی با بقیه فرق داره

توی این حال و هوا بودم ک در باز شد دیدم ر دختری ک بهش میخورد ۱۹ یا۲۰ سالش باشه وارد شد ی پیرهن سفید با ی کراوات و دامن بلند مشکی وارد شد و کنارم نشست

ویو ا/ت: اه امروزم ی روز کسل کننده ی دیگه رو تموم کردم و حالا ک شبه و خلوته ی سری هم ب بار بزنم
تا درو باز مردم مردی رو دیدم ک با دیدنش قلبم تند ب تپش افتاد موهای نارنجی و تقریباً بلندی داشت با چشمای اقیانوسی✨
ب سختی کنترل نگاهمو بدست گرفتم و کنارش نشستم
موهاش بوی عطر گل رز رو داشت ک بیشتر از شراب منو مجذوب و مست خودش میکرد

ویو چویا:
گارسون پتروسمو اورد ازش گرفتم و توی جام ریختم نگاه اون دختره روم زیادی سنگینی میکرد

ادامه دارد...✨
اخخخخخخخ دستم پوکید
امیدوارم خوشتون اومده باشه زود پارت دوم رو میزارم✨🥕🍫💖
#چویا
#سناریو
#وانشات
#انیمه
#سگ_های_ولگرد_بانگو
دیدگاه ها (۱۶)

پارت دوم رو نوشتم💖🥕🍫ادامههههههه✨✨✨ویو چویا: نگاه این دختره خ...

دوزتان دیشب مث جغد تا صب بیدار بودم ارت کشیدم از کارکنر خودم...

یکی از برادران مثلمانم درخواست سناریو از برادر طلبمون حاج اق...

یکی از عکسای مورد علاقم🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐بنظرتون این عکس خارج از ا...

HENTAI :: SUKUKU

قهوه تلخ پارت ۶۰ویو دازایچویا به سمت مرد رو به روش رفت. اول ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط