پارت دوم رو نوشتم

پارت دوم رو نوشتم💖🥕🍫
ادامههههههه✨✨✨

ویو چویا:
نگاه این دختره خیلی روم سنگینی میکرد
ب قیافش نگاه نکرده بودم و واسم مهم نبود دیگه اعصابم خورد شد و سرمو چرخوندم و با تندی بهش گفتم :ب چی زل زدی سه ساعته؟😡
تا چهرشو دیدم ی لحظه خشکم زد
موهای بلند تا رون پا
پوست رنگ‌پریده با چشمای درشت و طوسی
لعنتی من چم شده ؟ احساس کردم ک سرخ شدم اخمی کردم و سرمو برگردوندم
خیلی دختر خوشگلی بود
نه نه چویا ت نباید عاشق اون دختره بشی دلم میخواست باهاش حرف بزنم ولی با لحنی ک اول گفتم فک کنم ازم طرد شده باشه لعنت بر خودم😑

👇🏻 فلش بک به نیم ساعت بعد 👇🏻

ویو راوی:
چویا طبق معمول زیادی خورده بود و مسته مست بود و هیچی هالیش نمیشد
ا/ت هم سرش توس گوشی بود و داشت با م/ت (اسم دوست صمیمیتون) چت میکرد....
توی حال و هوای خودشون بودن ک چویا با گونه های سرخ شده رو ب ا/ت با حالت خجالت زدگی گفت: من...من...من دوست دارم و از اولش....پ ... پشیمون بودم ک باهات بد برخورد کردم
منو می...میپذیری؟
ا/ت ک هر لحظه منتظر این لحظه بود از خدا خواسته قبول کرد و این شروع رابطه ی دلنشینشون بود🐾💞💖

پایان💙💛💚❤️💜🧡
نمیدون فک کنم این پارت بد شده اگه بد شده ب بزرگی خودتون ببخشید 🥺✨
#چویا
#انیمه
#سناریو
#وانشات
#سگ_های_ولگرد_بانگو
دیدگاه ها (۲۷)

دوزتان دیشب مث جغد تا صب بیدار بودم ارت کشیدم از کارکنر خودم...

دوزتان میدانستید ک کیوکا نوه ی فوکوزاوا عست 🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿...

خب خب حالا ک عصر شد میخوام سناریمو ک درخواستی بود از چویا رو...

یکی از برادران مثلمانم درخواست سناریو از برادر طلبمون حاج اق...

ادامه پارت ۱۵ عاشق روانی کوک: ا/ت عشقم چیشده؟؟ . با نگرانی و...

پارت ۴۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۴۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط