《آه ای شب معصوم!》
《آه ای شب معصوم!》
غمی عجیب و دلتنگی ای سراسر امید! وجودم را میسوزاند...
دلتنگ چه کسی هستم؟
_شاید خودم...
غرق در روزهای بی انتهای سال هایی دور...
گمشده در دست روزهای روشن زندگیم...
دیروز بود یا فردا؟!..
دقیق یادم نمی آید
اما این را خوب میدانم
که منی در روزهایی که نمیدانم چه وقت به وقوع پیوسته اند گم شده است...که امروز اینگونه در فراقشان بی تاب شده ام!
من در خودم گم شده ام...
کسی اگر مرا پیدا کرد،ببرد جایی حوالی آخر دنیا،کنار بلند ترین درخت،دوسه قدم مانده تا دریا، همانجا خاک کند...
من
سبز میشوم دوباره
...باور کن...!
#znb
#:)
#laugh
غمی عجیب و دلتنگی ای سراسر امید! وجودم را میسوزاند...
دلتنگ چه کسی هستم؟
_شاید خودم...
غرق در روزهای بی انتهای سال هایی دور...
گمشده در دست روزهای روشن زندگیم...
دیروز بود یا فردا؟!..
دقیق یادم نمی آید
اما این را خوب میدانم
که منی در روزهایی که نمیدانم چه وقت به وقوع پیوسته اند گم شده است...که امروز اینگونه در فراقشان بی تاب شده ام!
من در خودم گم شده ام...
کسی اگر مرا پیدا کرد،ببرد جایی حوالی آخر دنیا،کنار بلند ترین درخت،دوسه قدم مانده تا دریا، همانجا خاک کند...
من
سبز میشوم دوباره
...باور کن...!
#znb
#:)
#laugh
۹۵۰
۲۶ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.