شاعرنبودمچشمهایت شاعرم کرد

شاعرنبودم،چشمهایت شاعرم کرد پیش ازتوشعرم راکسی باورنمی کرد.  اینجا غیرتو کسی بادل من مهربان نیست.  ازعاشقی سهمی نبردم جزغم ودرد. درحسرت چشمان تو می میرم آخر یک لحظه یک لحظه بامن مهربانترباش، برگرد. بگذاریکباردیگرهم بگویم شاعرنبودم،چشمهایت شاعرم کرد



@fooad
دیدگاه ها (۲)

مرا فرض کن حوالی دلتمثل آفتاب پشت ابر که باعث دلگرمی ستمثل گ...

کسی را دوست بدار که دوستت داردحتی اگر غلام درگاهت باشدو دست ...

خیانت، خیانت استلطفاً شیرینش نکنید...اینکه در گذشته تان ماند...

درباره ی عشقِ توهمین قدر بگویم روحی ست که از کالبُدمپاشدنی ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط