آنجا یک قهوه خانه بود

آنجا یک قهوه‌ خانه بود
اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای، چرا؟ دنیا خراب می‌شد اگر دقایقی آنجا می‌نشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟
عجله، همیشه عجله! کدام گوری می‌خواستم بروم؟
من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام...•🥃📜🖋️•
#محمود_دولت_آبادی
#تیکه_کتاب
دیدگاه ها (۰)

ما به سه طريق مى آموزيم:اول انديشه ، كه اصيل ترين است.دوم تق...

ای پسرم،... به تو توصیه می‌کنم که در مکان‌ها و خانه‌ها و جاه...

مسیر سختی را در تاریکی پیمودماز راه به بیراه، از بیراهه به ر...

آنجا یک قهوه خانه بود،اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط