یه روزهایی همه چی خوب بود

یه روزهایی همه چی خوب بود
یه روزهایی هیچ غصه‌ای نداشتیم
یادش بخیر...
دلم برای گوشه گوشه‌ خونه مادربزرگ و
اون شیطنت‌های کودکانه و شلوغ بازی‌های سرسام آور تنگ شده
مادربزرگی که دیگه نیست و
حال و هوای اون روزا و
هیاهوی شب‌های عید که
همه فامیل دور هم جمع می‌شدیم،
دیگه تکرار نمیشه
تعطیلات تابستون و جمع شدن
همه نوه‌ها تو خونه‌ی مادربزرگ یادم نمیره

یادش بخیر اون روزا
چه حال و هوایی داشت...

🍃🌹🍃
دیدگاه ها (۷)

ظهر تابستان است.سایه‌ها می‌دانند، که چه تابستانی است.سایه‌ها...

مثلِ آن نیلوفری که برگش از شبنم، تَر استمادری دارم، دلـش از ...

شهریورعاشقشهریور عاشق انار بود اما هیچوقت حرف دلش را به انار...

چشم هايت سبز روشن، قامتت نيلوفريمن بلا گردان چشمت، ماهتابي ي...

game of love and hate(part 31)

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

روز های بعد تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط