💛 تا حالا اسیر عشق کسی شدی؟
💛 تا حالا اسیر عشق کسی شدی؟
رویا پردازی نمیکنم
اما باور ندارم در این عالم چیزی به اسم اتفاق وجود داشته باشد
آب از آب تکان نمیخورد و برگ از درخت، بی حساب و کتاب پایین نمی افتد
من آن سالها این شکلی که می بینی نبودم.
دنیایم دنیای دیگری بود و لیست «دوست داشتنی» هایم کم شباهت به امروز!
نمیخواهم قصه ی تحول بنویسم که بگویی بازم هم کلیشه !!
نخیر
من از همان اول هم چادر به سر میکردم. حالا شل و سفتش را کنار بگذاری اما هر چه بود با چادر غریبه نبودم
اما زینب!
اما دوست داشتن خانم حضرت زینب (س) دنیای جدید من بود..
احساس را نمیدانم می شود نوشت یا نه
حضرت زینب را خب همه دوست دارند.. ولی امان از روزی که مهر این خانم #بدجوری به دلت بیفتد..
یعنی احساس کنی یک ربطی به این بانو داری
درگیر شدن می دانی چیست؟ درگیرش بشوی
اسیر شدن می دانی چیست؟ اسیرش بشوی
مبهوت شدن چطور؟ مبهوتش بشوی
من بیچاره ی زینب شدم..
وقتی روضه خوان میخواند برای طفلانت در خیمه ماندی و نرفتی تا برادرت شرمنده نشود...
من بیچاره ی شب چهارم محرمم...
از چه کسی می گویم خدایا؟
بی بی جان... چه کردی که این قدر حسین دوستت داشت؟
هر طرف را نگاه می کنم فدایی تو اند..
دلم میخواهد تو را ابتدا با بستگانت صدا بزنم...
ای دختر شاه خیبر شکن
ای دختر بانوی مهر و محراب
ای خواهر بی نظیر حسین
ای تکیه گاه حسن
ای ناموس اباالفضل
واقعا تو کیستی؟ واقعا چگونه این گونه خوبی؟
داشتم تعریف میکردم...
من اتفاق را قبول ندارم..
آن سالها ، محرم چند سال پیش را می گویم. وقتی تازه #بچه_هیأتی شده بودم
رزق محبت بی بی را به من دادند..
من امروز جور دیگری فکر میکنم
جور دیگری زندگی میکنم
چادر سر کردنم هم فرق کرده است...
من میخواهم دختر زینب باشم...
رویا پردازی نمیکنم
اما باور ندارم در این عالم چیزی به اسم اتفاق وجود داشته باشد
آب از آب تکان نمیخورد و برگ از درخت، بی حساب و کتاب پایین نمی افتد
من آن سالها این شکلی که می بینی نبودم.
دنیایم دنیای دیگری بود و لیست «دوست داشتنی» هایم کم شباهت به امروز!
نمیخواهم قصه ی تحول بنویسم که بگویی بازم هم کلیشه !!
نخیر
من از همان اول هم چادر به سر میکردم. حالا شل و سفتش را کنار بگذاری اما هر چه بود با چادر غریبه نبودم
اما زینب!
اما دوست داشتن خانم حضرت زینب (س) دنیای جدید من بود..
احساس را نمیدانم می شود نوشت یا نه
حضرت زینب را خب همه دوست دارند.. ولی امان از روزی که مهر این خانم #بدجوری به دلت بیفتد..
یعنی احساس کنی یک ربطی به این بانو داری
درگیر شدن می دانی چیست؟ درگیرش بشوی
اسیر شدن می دانی چیست؟ اسیرش بشوی
مبهوت شدن چطور؟ مبهوتش بشوی
من بیچاره ی زینب شدم..
وقتی روضه خوان میخواند برای طفلانت در خیمه ماندی و نرفتی تا برادرت شرمنده نشود...
من بیچاره ی شب چهارم محرمم...
از چه کسی می گویم خدایا؟
بی بی جان... چه کردی که این قدر حسین دوستت داشت؟
هر طرف را نگاه می کنم فدایی تو اند..
دلم میخواهد تو را ابتدا با بستگانت صدا بزنم...
ای دختر شاه خیبر شکن
ای دختر بانوی مهر و محراب
ای خواهر بی نظیر حسین
ای تکیه گاه حسن
ای ناموس اباالفضل
واقعا تو کیستی؟ واقعا چگونه این گونه خوبی؟
داشتم تعریف میکردم...
من اتفاق را قبول ندارم..
آن سالها ، محرم چند سال پیش را می گویم. وقتی تازه #بچه_هیأتی شده بودم
رزق محبت بی بی را به من دادند..
من امروز جور دیگری فکر میکنم
جور دیگری زندگی میکنم
چادر سر کردنم هم فرق کرده است...
من میخواهم دختر زینب باشم...
۱.۵k
۱۰ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.