ترسم آخر

ترسم آخر
زغم عشق تو دیوانه شوم،

بیخود از خود
شوم و راهی میخانه شوم،

آنقدر باده بنوشم
که شوم مست و خراب،

نه دگر دوست
شناسم نه دگر جام شراب..
دیدگاه ها (۱)

برایم .. ممنوع شدی اما ... در شاعرانه هایم .... مثل زندگی ، ...

-گم کن مرا و فکر کن اصلا نبوده‌امغرقم کن و خیال کن؛این من، ن...

مرا با احساس بخوانکه با قلمِ "جان" می نویسمَت💚

گفته بودم بی تو میمیرد دلم اما نمرد!!!زنده ماند آری.!! ولی د...

🌾🌿🍁بالغ شدن یعنی آرام شدن،نه بی‌تفاوت شدن.یعنی فهمیدنِ اینکه...

💝ترسم از دستِ تو در دامِ بلا جان بدهمیا بسوزم ز غمت ، یا که ...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط