باتو وباران وچشمت خوش قراری داشتم

...
باتو وباران وچشمت خوش قراری داشتم
در خیالت شاد بودم ، شور وحالی داشتم

وعده‌مان آن کلبه‌ی خالی و آن سوی دلت
گرم از عشق تو بودم خوش بهاری داشتم

عطر شیرین تو هر جا بر مشامم می‌رسید
آسمان پر بود از عطرت چه شامی داشتم

با کمند زلف تو ، در فکر و‌ رویا های خود
در دل دیوانه‌ ام ، هر لحظه حالی داشتم

کامم از طعم شرابین لبت ، شیرین نبود؟
با نگاه چون شرابت ، مست کامی داشتم

دست در دستان هم ، تا انتهای این خیال
ره به‌آغوشت‌ سپردم خوش‌خیالی داشتم

درسکوت خشک لب‌ هایت دلم دیوانه شد
بوسه‌‌ ام افتاد بر رویت ، چه کاری داشتم

دوستت می‌‌داشتم و محجور سیمای بدم
مثل مولانای جان، شعر و صماعی داشتم

شب‌که‌می‌آمد دوباره‌ غرق‌درخود بودجان
باز با رویای وصلت ، خواب نابی داشتم

گرچه هرگز لمس‌ نکردم روز را با حس تو
این‌غزل‌ درهجرتوخواندم‌ چه‌حالی داشتم
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۸)

چنان نگاه‌مست توانداخته شور در جانمکه‌‌درچشم‌توغرقم‌ و آتش‌ک...

...دلم شکسته و تو هنوز در جان منی عزیزم تو که اوج عشقی ر...

...تو پر از خاطره‌ای گرم و تو‌ رویای منیدر شبم شاعره‌ی مست و...

...دلم غمگین از هجر تو‌ و تو خوب می‌دانیتودردم رادورن چهره‌ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط