رمان رز صورتی p

رمان رز صورتی p9

جولیا با عصبانیت از پیش دامین رفت

دامیان هم دستاشو گذاشت تو جیبش و به حرکت کردن ادامه داد

بکی: چی شدآنیا؟ چشمات برق میزنه! کی بود داشت گریه می کرد ؟ چرا زل زده به دامیان؟😁

آنیا: هااا؟‌ چی؟؟ کییی؟ آنیا به پسر دوم زل نزده ، چشمای آنیا هم برق نزده😳

بکی:باشه

ذهن بکی: حتما عاشقش شده آره من از قیافه رو میشناسم😁

آنیا در حال خواندن ذهن بکی😳

همون موقت مکس اومد

مکس: آنیا مس اینکه تو و دامیان بهم خوردین مشکلی نیس من همیشه پشتتم

آنیا هم عصبانی شد و به مشت خابوند تو صورتش

دامیان که صدا رو شنید روشو برگردوند... و منتظر پارت بعد موند🤭
دیدگاه ها (۲)

رمان رز صورتی p10دامیان که صدارو شنید رو شو بر گردوند و آ...

رمان رز صورتی p11آنیا : خب آنیا چیزه .... آنیااا....دامیا...

بچه ها این آیدی پیج خصوصیم هست فالو شه که اگه خواستم چیزی بر...

قسمت اول انیمه دفترچه خاطرات وانیتاس با زیرنویس تقدیم ب شما ...

part¹¹ عاشق یک جاسوس شدمویو آنیا* از حرفهای دامیان جا خوردم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط