فیک 💜 عشق مافیا 💜
فیک 💜 عشق مافیا 💜
پارت سوم 💞👾
ویو ا،ت =وقتی بهش گفتم نمیام عصبانی شدو من رو پرت کرد تو ماشین دستم درد گرفت ولی چیزی نگفتم ولی کلی سوال داخل ذهنم بود و تصمیم گرفتم بپرسم
ا،ت: توکی هستی
تهیونگ : چرا باید به تو جواب پس بدم (سرد)
ا،ت :با اعصبانیت و داد گفتم از جون من چی میخوای
تهیونگ ویو :
دختر خیلی خوشگلی بود وقتی جواب سوالش رو ندادم با داد و فریاد گفت از جونم چی میخوای من که تا حالا کسی سرم داد نزده از کوره در رفتم و گلوشو گرفتم و گفتم
تهیونگ : دختریکه احمق از این به بعد تو خدمتکار عمارت من هستی ومیدونی من کیم من بزرگ ترین مافیا کره هستم اگر یه بار دیگه بزرگ تر از دهنت حرف بزنی خودم میکشمت
ا،ت ویو
داشتم خفه میشدم و وقتی فهمیدم بزرگ ترین مافیا کره هست ترس به جونم افتاد و بعد از تموم شدن حرف هاش گلوم رو ول کرد نفس نفس میزدم و نمی دونستم چیکار کنم تاوقتی که به عمارت برسیم هیچ حرفی نمیزدم دستام میلرزید همش باخودم میگفتم چرا این اتفاق برای من افتاد چرا
تو همین فکر هابودم که با صدا ی پسر به خودم اومدم
تهیونگ ویو
بعد از اینکه اون حرف هارو بهش زدم و گفتم بزرگترین مافیام گلوشو ول کردم نفس نفس میزد تا وفتی برسیم هیچ حرفی نمیزد و وفتی نگاش میکردم داشت میلرزید
رسیدم وگفتم
تهیونگ : بیا پایین (سرد)
ا،ت ویو
وقتی اومدم پایین و رو به روم رو نگا کردم انگار داشتم خواب میدیدم یک قصر بزرگ بود وارد عمارت شدم و پیرزنی رو دیدم که انگار رئیس خدمتکار ها بود
اومد سمتم و بعد پسره که هنوز اسمش هم نمیدونستم رفتم
آجوما همون پیره زنه
آجوما: سلام دخترم تو خدمتکار جدیدی
ا،ت : ب.ب.بله
آجوما :اسمت چیه
ا،ت : اسمم کیم ا،ت هستش
آجوما : منم آجوما هستم رئیس خدمتکار ها
ا،ت : خوشبختم
آجوما :دخترم اینجا قانوم هایی داره
۱-حرف حرف اربابه
۲_همیشه باید تمیز باشیم
۳_ناهار ساعت ۱۲ شام ساعت ۹ هست
۴_ اگر این کار ها رو انجام ندیم و از دستورات سرپیچی کنیم تنبیه میشیم
پایان پارت سوم $$$
شرط ۱۰ لایک
🫂🤍💜
پارت سوم 💞👾
ویو ا،ت =وقتی بهش گفتم نمیام عصبانی شدو من رو پرت کرد تو ماشین دستم درد گرفت ولی چیزی نگفتم ولی کلی سوال داخل ذهنم بود و تصمیم گرفتم بپرسم
ا،ت: توکی هستی
تهیونگ : چرا باید به تو جواب پس بدم (سرد)
ا،ت :با اعصبانیت و داد گفتم از جون من چی میخوای
تهیونگ ویو :
دختر خیلی خوشگلی بود وقتی جواب سوالش رو ندادم با داد و فریاد گفت از جونم چی میخوای من که تا حالا کسی سرم داد نزده از کوره در رفتم و گلوشو گرفتم و گفتم
تهیونگ : دختریکه احمق از این به بعد تو خدمتکار عمارت من هستی ومیدونی من کیم من بزرگ ترین مافیا کره هستم اگر یه بار دیگه بزرگ تر از دهنت حرف بزنی خودم میکشمت
ا،ت ویو
داشتم خفه میشدم و وقتی فهمیدم بزرگ ترین مافیا کره هست ترس به جونم افتاد و بعد از تموم شدن حرف هاش گلوم رو ول کرد نفس نفس میزدم و نمی دونستم چیکار کنم تاوقتی که به عمارت برسیم هیچ حرفی نمیزدم دستام میلرزید همش باخودم میگفتم چرا این اتفاق برای من افتاد چرا
تو همین فکر هابودم که با صدا ی پسر به خودم اومدم
تهیونگ ویو
بعد از اینکه اون حرف هارو بهش زدم و گفتم بزرگترین مافیام گلوشو ول کردم نفس نفس میزد تا وفتی برسیم هیچ حرفی نمیزد و وفتی نگاش میکردم داشت میلرزید
رسیدم وگفتم
تهیونگ : بیا پایین (سرد)
ا،ت ویو
وقتی اومدم پایین و رو به روم رو نگا کردم انگار داشتم خواب میدیدم یک قصر بزرگ بود وارد عمارت شدم و پیرزنی رو دیدم که انگار رئیس خدمتکار ها بود
اومد سمتم و بعد پسره که هنوز اسمش هم نمیدونستم رفتم
آجوما همون پیره زنه
آجوما: سلام دخترم تو خدمتکار جدیدی
ا،ت : ب.ب.بله
آجوما :اسمت چیه
ا،ت : اسمم کیم ا،ت هستش
آجوما : منم آجوما هستم رئیس خدمتکار ها
ا،ت : خوشبختم
آجوما :دخترم اینجا قانوم هایی داره
۱-حرف حرف اربابه
۲_همیشه باید تمیز باشیم
۳_ناهار ساعت ۱۲ شام ساعت ۹ هست
۴_ اگر این کار ها رو انجام ندیم و از دستورات سرپیچی کنیم تنبیه میشیم
پایان پارت سوم $$$
شرط ۱۰ لایک
🫂🤍💜
۴.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.