پارت دو توکیو ریونجرز ( درخواستی )
پارت دو توکیو ریونجرز ( درخواستی )
خواهر دراکن بلند میشه و شروع میکنه به دعوا درست کردن و جنگیدن با وی :-:
من : تو فکر کردی میتونی به من بزنی ؟
خ ک : اره چون تو ضعیفی
من که میخوام پاش رو بگیرم ولی حالت ضربه اش تغییر میکنه و میزنع داخل دلم*
کن و مایکی : تتتتتووو چه غلتی کردی بااااکا
خ ک : به شماها چ؟ اون فقط یه باکای احمق بود
من : واقعا ؟
خ ک : هع کم آوردی بچه سوسول؟
من که یکی محکم داخل شکمش با مشت میکوبونم*
من : ببخشید کن سان ، 😶😏
کن و مایکی : هیچکدوم از ماها نتونستیمممم اونو شکست بدیم بعددد تتتتتت
من : دختر باید اینجوری باشه
خ ک که موخواد از پشت حمله ور شه*
سپس وی یک عدد سیلی به اون میزند*
من : نمیخوام بلای بیشتر از این سرت بیارم ، پس بهتره با من در نیوفتی ، بچه سوسول هم اون جد و ابادتن
خ ک : ا عع
باجی : به به ، که اینطور تاحالا همچین دختر قدرت مندی ندیدم 😏 ، مطمئن هستم که بهتر از من نیست 😏🤌
من : تاحالا تونسته خواهر دراکنو شکست بده ؟
کن و مایکی : نه…
باجی : ری** دهنتونننننننن
چیفویو: ولی میدونم که میتونه تورو شکست بده ، اجازه نمیده یه ضربه هم بهش بزنی !
من که با پا میزنم داخل رگ پای باجی و اون میوفته*
من : معلوم هست چیمیگی پسر؟
چیفویو: اوممممم خودت چیمیگییی
رئیس منو زدی ، دختره ی اشغال لاشی
من : برو و رئیستو ببر تا بهت نزدم اشغال
چیفویو تعجب میکنه*
باجی : چیفویو ، برو من خودم میام
من : پس برو
باجی بلند میشه و عر زنان فرار میکند*
من : هیچکس یه زخم هم رو صورتم ننداخته ، نمیندازه و نخواهد انداخت 😈😂 ( خنده ی ش*ی*ط*ا*ن*ی )
مایکی و دراکن: خیلی هاتههههههههه🔥
من : ساکتتتت ابرومو میبرین کل اعضای توکیو مانجی اینجان باکا هاااا !!!!
مایکی و دراکن روشونو اونور میکنن*
دو نفری: O SH*T 🤌😶
میتسویا: به به ، ببینید رئیسامون بعد ا صد سال دوست دختر پیدا کردن !
بقیه ی اعضا : اووووو
من : چج!!!! خفههه شیننننن
وی از خجالت آب مینماید*
ادامه دارد
خواهر دراکن بلند میشه و شروع میکنه به دعوا درست کردن و جنگیدن با وی :-:
من : تو فکر کردی میتونی به من بزنی ؟
خ ک : اره چون تو ضعیفی
من که میخوام پاش رو بگیرم ولی حالت ضربه اش تغییر میکنه و میزنع داخل دلم*
کن و مایکی : تتتتتووو چه غلتی کردی بااااکا
خ ک : به شماها چ؟ اون فقط یه باکای احمق بود
من : واقعا ؟
خ ک : هع کم آوردی بچه سوسول؟
من که یکی محکم داخل شکمش با مشت میکوبونم*
من : ببخشید کن سان ، 😶😏
کن و مایکی : هیچکدوم از ماها نتونستیمممم اونو شکست بدیم بعددد تتتتتت
من : دختر باید اینجوری باشه
خ ک که موخواد از پشت حمله ور شه*
سپس وی یک عدد سیلی به اون میزند*
من : نمیخوام بلای بیشتر از این سرت بیارم ، پس بهتره با من در نیوفتی ، بچه سوسول هم اون جد و ابادتن
خ ک : ا عع
باجی : به به ، که اینطور تاحالا همچین دختر قدرت مندی ندیدم 😏 ، مطمئن هستم که بهتر از من نیست 😏🤌
من : تاحالا تونسته خواهر دراکنو شکست بده ؟
کن و مایکی : نه…
باجی : ری** دهنتونننننننن
چیفویو: ولی میدونم که میتونه تورو شکست بده ، اجازه نمیده یه ضربه هم بهش بزنی !
من که با پا میزنم داخل رگ پای باجی و اون میوفته*
من : معلوم هست چیمیگی پسر؟
چیفویو: اوممممم خودت چیمیگییی
رئیس منو زدی ، دختره ی اشغال لاشی
من : برو و رئیستو ببر تا بهت نزدم اشغال
چیفویو تعجب میکنه*
باجی : چیفویو ، برو من خودم میام
من : پس برو
باجی بلند میشه و عر زنان فرار میکند*
من : هیچکس یه زخم هم رو صورتم ننداخته ، نمیندازه و نخواهد انداخت 😈😂 ( خنده ی ش*ی*ط*ا*ن*ی )
مایکی و دراکن: خیلی هاتههههههههه🔥
من : ساکتتتت ابرومو میبرین کل اعضای توکیو مانجی اینجان باکا هاااا !!!!
مایکی و دراکن روشونو اونور میکنن*
دو نفری: O SH*T 🤌😶
میتسویا: به به ، ببینید رئیسامون بعد ا صد سال دوست دختر پیدا کردن !
بقیه ی اعضا : اووووو
من : چج!!!! خفههه شیننننن
وی از خجالت آب مینماید*
ادامه دارد
۹۹۶
۰۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.