فن فیک توکیو ریونجرز پارت ۱
فن فیک توکیو ریونجرز پارت ۱
داشتم داخل پارک کنار مدرسه قدم میزدم که اعضای گروه مویوس ( اگ گوشام اشتباه داخل انیمه نشنیده باشه ) حمله میکنن به من!
من : شما ها می هستین!
رئیسشون: خب دختر کوچولو بهتره بدونی که ما…
میخواد لگتم بزنه! میخواد بزنه با پا تو گوشم!
پاشو میگیرم*
اعضای توکیو مانجی که اون پشت به من زل زدن : این دختر با اینکه از مایکی یک سال کوچک تره بازم…!
مایکی میپره رو رئیسشون*
کلی مشت و…
مایکی : هی دختر کوچولو… حالت خوبه؟
من : من خودم بلدم از خودم مراقبت کنم…!
با مایکی چشم تو چشم میشیم و دوتامون سرخ میشیم*
مایکی : ولی اگر میزدنت چی بچه !
من : نمیتونن !
مایکی : ولی…
کن: بسه مایکی ، بازم شروع کردی ؟
من : واااای
رومو میندازم اونور*
مایکی : چیه چرا روتو میندازی اونور خ… واااای کوچولو؟
من : من کوچولو نیستم ج… بچه
مایکی که دلش میخواد عضوی از توکیو مانجی شم نمیدونه بهم بگه یا نه*
مایکی : هوی
من : چیه ؟_؟
مایکی: میخوای عضو توکیو مانجی بشی ؟
من : ا-ت
باز رومو میندازم اونور و
من : ب-باشه…!؟
مایکی دستمو میگیره: پس بیا بریم
کن: به به
مایکی : چیه خو فقط دستشو گرفتم ممکنه یکی از اونا بهش حمله ور شه
کن: خنده*
مایکی : عععهعععههههههه
تاکه میچی: خب بیاید بریم ممکنه پلیسا حمله ور شن
( اینجا گذشته نیست ، تاکه میچی همرو نجات داده الان تو زمان حال هستیم )
مایکی و کن : باشه
دویدن*
من یه هواپیما کاغذی به سمت مایکی میندازم*
بازش میکنه*
نوشته : میدونی چیه… شاید بهتره اعتراف کنم و برام مهم نیست که چی درموردم فکر میکنی باکا ، من به هر حال ، من ، من درواقع عاشقتم، بار اول که باهات چشم تو چشم شدم خیلی بهت وابسته شدم… مایکی… )
مایکی سرخ میشه و چشماشو میبنده و میگه : اینو کی فرستاده؟
من: آخخخههههههه
همه اینجا پسرن اخه پسر عاشق ت میششههههههه
باکا هستی واقعا باکا هستی اینو من فرستادمممم باکااااا
مایکی داد میزنه*
میپره روم و ازم لب میگیره*
مایکی: شاید برای تو ام جالب باشه چون منم بهت وابسته ام
من : خفه شووووووو ا-د ببخشید زیادی خجالتی شدم…
کن: جوووننننن
تاکه میچی: هه هه
مایکی و من : چیه؟ تاحالا دوتا ادم عاشق ندیدین؟ عشق ندیده ای چیزی هستین؟
کن : نه برام عجیبه که مایکی یه همچین دختر هاتیو برداشته برا خودششششش 💢
( خو درواقع من مجبور میشم دوست دختر دوتاشون شم حیح…)
مایکی: چچچچوچچ؟؟؟؟؟؟
من میپرم تو بغل دراکن*
من : من عاشق دوتاتونم ولی نمیدونستمممم که چه حسی بهم داریننننن…
خواهر دراکن وارد میشه و یکی محکم میزنه داخل گوش من ( مثل داداششه و)
شروع میکنه به دعوا کردن *
کن خواهرشو هل میده*
کن : بار اخرت باشه ، با عشق من در می افتی…
ادامه دارد…
داشتم داخل پارک کنار مدرسه قدم میزدم که اعضای گروه مویوس ( اگ گوشام اشتباه داخل انیمه نشنیده باشه ) حمله میکنن به من!
من : شما ها می هستین!
رئیسشون: خب دختر کوچولو بهتره بدونی که ما…
میخواد لگتم بزنه! میخواد بزنه با پا تو گوشم!
پاشو میگیرم*
اعضای توکیو مانجی که اون پشت به من زل زدن : این دختر با اینکه از مایکی یک سال کوچک تره بازم…!
مایکی میپره رو رئیسشون*
کلی مشت و…
مایکی : هی دختر کوچولو… حالت خوبه؟
من : من خودم بلدم از خودم مراقبت کنم…!
با مایکی چشم تو چشم میشیم و دوتامون سرخ میشیم*
مایکی : ولی اگر میزدنت چی بچه !
من : نمیتونن !
مایکی : ولی…
کن: بسه مایکی ، بازم شروع کردی ؟
من : واااای
رومو میندازم اونور*
مایکی : چیه چرا روتو میندازی اونور خ… واااای کوچولو؟
من : من کوچولو نیستم ج… بچه
مایکی که دلش میخواد عضوی از توکیو مانجی شم نمیدونه بهم بگه یا نه*
مایکی : هوی
من : چیه ؟_؟
مایکی: میخوای عضو توکیو مانجی بشی ؟
من : ا-ت
باز رومو میندازم اونور و
من : ب-باشه…!؟
مایکی دستمو میگیره: پس بیا بریم
کن: به به
مایکی : چیه خو فقط دستشو گرفتم ممکنه یکی از اونا بهش حمله ور شه
کن: خنده*
مایکی : عععهعععههههههه
تاکه میچی: خب بیاید بریم ممکنه پلیسا حمله ور شن
( اینجا گذشته نیست ، تاکه میچی همرو نجات داده الان تو زمان حال هستیم )
مایکی و کن : باشه
دویدن*
من یه هواپیما کاغذی به سمت مایکی میندازم*
بازش میکنه*
نوشته : میدونی چیه… شاید بهتره اعتراف کنم و برام مهم نیست که چی درموردم فکر میکنی باکا ، من به هر حال ، من ، من درواقع عاشقتم، بار اول که باهات چشم تو چشم شدم خیلی بهت وابسته شدم… مایکی… )
مایکی سرخ میشه و چشماشو میبنده و میگه : اینو کی فرستاده؟
من: آخخخههههههه
همه اینجا پسرن اخه پسر عاشق ت میششههههههه
باکا هستی واقعا باکا هستی اینو من فرستادمممم باکااااا
مایکی داد میزنه*
میپره روم و ازم لب میگیره*
مایکی: شاید برای تو ام جالب باشه چون منم بهت وابسته ام
من : خفه شووووووو ا-د ببخشید زیادی خجالتی شدم…
کن: جوووننننن
تاکه میچی: هه هه
مایکی و من : چیه؟ تاحالا دوتا ادم عاشق ندیدین؟ عشق ندیده ای چیزی هستین؟
کن : نه برام عجیبه که مایکی یه همچین دختر هاتیو برداشته برا خودششششش 💢
( خو درواقع من مجبور میشم دوست دختر دوتاشون شم حیح…)
مایکی: چچچچوچچ؟؟؟؟؟؟
من میپرم تو بغل دراکن*
من : من عاشق دوتاتونم ولی نمیدونستمممم که چه حسی بهم داریننننن…
خواهر دراکن وارد میشه و یکی محکم میزنه داخل گوش من ( مثل داداششه و)
شروع میکنه به دعوا کردن *
کن خواهرشو هل میده*
کن : بار اخرت باشه ، با عشق من در می افتی…
ادامه دارد…
۱.۶k
۰۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.