پارت سوم 4معشوقه
پارت سوم 4معشوقه
ویوا/ت: میا من را به رئیس ها معرفی کرد منم یه سلام کردم اونهام بهم سلام کردن گفتن خوش امدی به شرکتمون
ویو تهیونگ:
به ا/ت گفتم که بیاد داخل اتاق من باهاش کار دارم
ا/ت: اقای تهیونگ گفا برم به اتاقش باهام کار داره نمی دونم چی کارم داره
تهیونگ: خوب ا/ت خودت را معرفی کن کاراموزی درسته
ا/ت: اقای تهیونگ گفت خودمو معرفی. کنم
من ا/ت هستم 22سالمه از ایران پدر و مادر هم ندارم بله کاراموز هستم
تهیونگ: گفت 22سالشه 3سال از من کوچیکتره از ایران هستش وای پدر و مادر نداره حتما خیلی تنهاست دلم واسش می سوزه
تهیونگ: ایرانی هستی چه خوب من برای اولین بار بود که یک ایرانی را می بینم
ا/ت: بله ایرانیم
خیلی مهربون بود ازش خوشم امد (عاشقش نشدما)
تهیونگ: خوب کاراموزی 3ماه است پس برو پیش جونکوک بهت میگه که باید چه کارایی بکنی
ویوا/ت: میا من را به رئیس ها معرفی کرد منم یه سلام کردم اونهام بهم سلام کردن گفتن خوش امدی به شرکتمون
ویو تهیونگ:
به ا/ت گفتم که بیاد داخل اتاق من باهاش کار دارم
ا/ت: اقای تهیونگ گفا برم به اتاقش باهام کار داره نمی دونم چی کارم داره
تهیونگ: خوب ا/ت خودت را معرفی کن کاراموزی درسته
ا/ت: اقای تهیونگ گفت خودمو معرفی. کنم
من ا/ت هستم 22سالمه از ایران پدر و مادر هم ندارم بله کاراموز هستم
تهیونگ: گفت 22سالشه 3سال از من کوچیکتره از ایران هستش وای پدر و مادر نداره حتما خیلی تنهاست دلم واسش می سوزه
تهیونگ: ایرانی هستی چه خوب من برای اولین بار بود که یک ایرانی را می بینم
ا/ت: بله ایرانیم
خیلی مهربون بود ازش خوشم امد (عاشقش نشدما)
تهیونگ: خوب کاراموزی 3ماه است پس برو پیش جونکوک بهت میگه که باید چه کارایی بکنی
۵.۱k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.