بد دست ترین خیاطی که به عمر دیده ام

بد دست ترین #خیاطی که به عمر دیده ام؛
#روزگار بود...
برایمان #انتخاب کرد؛
برید،
و دوخت...
اما فقط دوختُ توجهی نکرد
که این تن پوش اجباری
به قواره ما میخورد یا نه!

#صبا_سعیدی
دیدگاه ها (۲۱)

رایحهٔ خوش #زندگےبا#لبخند صبح آغازمیشودو لبخندزیباے زمانبارا...

کمی #طلوعِ آفتاب..کمی #چای دآغ...کمی نَسیمِ صُبحگاهی...وَ بس...

مرا ببین که چطور بی قرار تو امتو را ببین که چقدر بی خیال منی...

گفت تا امروز دیدیمن دلی را بشکنم؟؟بغض کردم،خود خوری کردم،نـگ...

پارت ۵ سوکوکو( یک قلب بیرون از تن)ویو چویا: بعد از اون نامه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط