صبح که از خواب بیدار میشوم
صبح که از خواب بیدار میشوم ...
چند لحظه مکث می کنم ،
انگار منتظرم ...
نمیدانم ... شاید منتظر یک تغییرم ...
منتظر یک معجزه ام ...
اما تا به خود می آیم ... می بینم که تغییری نکرده ام ...
نه من ... و نه جهان من ...
زندگی همانی ست که بود ...
و من همانم که بودم ...
زندگی ام همان چرخه ی باطل همیشگی مانده ...
نه شنبه و نه یکشنبه ... هیچ فرقی نمی کند ...
هر دردی را هم با این جمله تحمل کرده ام :
" خدایا میدانم که میبینی "
راستی خدایا ... هنوز اینجایی ...؟
یا تو هم مرا ترک کرده ای ... ؟
#علی_ذاکر
چند لحظه مکث می کنم ،
انگار منتظرم ...
نمیدانم ... شاید منتظر یک تغییرم ...
منتظر یک معجزه ام ...
اما تا به خود می آیم ... می بینم که تغییری نکرده ام ...
نه من ... و نه جهان من ...
زندگی همانی ست که بود ...
و من همانم که بودم ...
زندگی ام همان چرخه ی باطل همیشگی مانده ...
نه شنبه و نه یکشنبه ... هیچ فرقی نمی کند ...
هر دردی را هم با این جمله تحمل کرده ام :
" خدایا میدانم که میبینی "
راستی خدایا ... هنوز اینجایی ...؟
یا تو هم مرا ترک کرده ای ... ؟
#علی_ذاکر
- ۱.۶k
- ۱۷ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط