ابتدا یک خرمن موی سیاه و شانه را

ابتدا یک خرمن موی سیاه و شانه را
با کمی از پیچ و تاب حالت افسانه را

روی ماه صورتت پاشید و شب شد آشکار
تا سپیده وام داد ان گوهر دردانه را

ناز چشمت را گرفت از ناز آهو والسلام
بر لبت بخشید مستی یک جهان پیمانه را

از قد و بالای تو انگشت حیرت می گزید
خالقت احسنت گفت این خلقت شاهانه را

کبک از رفتار تو جام حسادت سرکشید
طوطیان هند شِکّر خواستند آن چانه را

روز خورشیدی و شب ماهی ، خدایا این عجب
گل ندیدم این چنین پرپر کند پروانه را

جان من بر لب رسید از این همه زیبایت
مرحمت کن بر لبم آن بوسه ی جانانه را
دیدگاه ها (۰)

نیایش_شبانگاهی جان جانان من!امروز و هر روز مرا ،از آرامش بیک...

💙بسم الله الرحمن الرحیم💙☀️هر روز صبح بعدِ بسم الله الرحمن ال...

📚 #هزارویک‌حکایتمردی به سرعت و چهار نعل با اسبش می تاخت.اینط...

بمناسبت شروع مدارس یادی کنیم از این اتفاق که چند سال پیش‏در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط