عشق رمانتیک من

عشق رمانتیک من
❤😎پارت ۴۶

ویو هانیل

صدای هینا رو شنیدم اومدم بلند شم که جون نداشتم و افتادم جونگ هی اومد سمتم و یدفعه سرشو کرد تو گردنم و مک میزد میخواستم جلوشو بگیرم
که دستامو گرفت بالا سرم الان فقط سوتینم تنم بود

هانیل: ولم کن ( با صدای ضعیف)

و بیهوش شد

ویو هینا

دویدم طبقه بالا و صدای عجیبی میومد دستگیره را کشیدم که باز نشد لگد زدم باز نشد که تهیونگ درو شکست با اون صحنه چشمای جونکوک و گرفتم و سعی کردم گریه نکنم

ویو تهیونگ

اون لحظه دنیا رو سرم خراب شد اون عوضی و کنار زدم و ویبراتور رو برداشتم و دستای دخترم و باز کردم لباساشو پوشوندم و بلندش کردم و بردم توی ماشین بقیه هم اومدند رسیدیم که بردمش تو اتاق بدنش کبود و ضعیف شده بود زنگ زدم به دکتر همیشگیم بعداز ۱۰ مین رسید و معاینه اش کرد

دکتر: آقای کیم خانوم به دلیل اینکه این چندوقته بدنشون ضعیف بود و به خودشون درست نرسیدن تا ۳ ساعتی بیهوش هستن به علاوه مورد ضرب و شتمی که صورت گرفته و تحریکی که شده باید حواستون خیلی بهش باشه بهتره این ۳ الی ۴ روز اخیر بیرون نروند و استراحت کنند


تهیونگ: خیلی ممنون میتونید برید

دکتر: و یادم رفت بگم خودتون به شخصه باهاشون این چند وقته رابطه ای نباید داشته باشید

همین بود و بعداز تعظیم کردن رفت ته میره رو تخت و دختر کوچولوشو که با بدن بی جونش روی تخت خوابیده بود را تماشا میکنه ، همچنین به دست هایش که به سرم وصل بود و جاهای کبودی

موبایلش را برمی‌داره و به کوک زنگ میزنه

مکالمه:

جونکوک: الو سلام ته اگه چیزی لازم داری بگو برات بیاریم

تهیونگ: سلام نه فقط جاسوسا را فرستادی عمارتش؟

جونکوک: آره کی میخوای بری سروقتش

تهیونگ: ۲ ساعت دیگه

جونکوک: اوکی

پایان تماس

بعداز پایان دادن رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و موهامو خشک کردم و کت شلوارمو پوشیدم که که یهو صدای...
دیدگاه ها (۳۱)

یه سکوتی هم هست که ماله شنیدن یه سری از حرفایی که انتظار شنی...

آدمایی که درمقابل توهین بقیه سکوت میکنن ترسناکن!

عشق رمانتیک من❤😎پارت ۴۵هینا: جونگ هی میخواد بهش تجاوز کنه به...

عشق رمانتیک من❤😎پارت ۱۰کوک میگه جونکوک: من دوست پسرشمهینا:چر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط