*My doll*
*My doll*
P¹
ویو ات
صبح با سردرد افتضاحی از خواب بیدار شدم.
خیلی گشنم بود رفتم و صورتم و شستم، داشتم صورتمو خشک میکردم که یکی در زد.
رفتم و درو باز کردم دیدم صاحب خونه بود
اوه شت اجارشو ندادم
(*علامت صاحب خونه )
*سلام(عصبی)
+سلام(یه حالتی مثل شرمندگی و خجالت )
*به دلیل..(ات حرفشو قطع میکنه)
+بله میدونم اجاره ندادم اما..
*هیشششش وسیله هاتو جمع کن برو بیرون(عصبییییی)
+اماا...(بغض)
*خفه شو الان 1 ساله همین رو میگی دختره ه.ر.ز.ه
+(بغض خیلی زیاددد)
ویو ات
درو بستمو چمدونم رو برداشتم و همه ی وسایلمو گذاشتم و درش رو بستم و لباسم رو عوض کردم و رفتم بیرون که صاحب خونه با عصبانیت نگام کرد و درو محکم بست
زنگ زدم به بهترین دوستم لارا
*شروع مکالمه*
(علامت لارا&)
&سلاااام ات شی
+سلام(ناراحت)
&چی شده ها خوبییی
+صاحب خونه بیرونم کرد
&خدا بگم پدرتو چیکار کنه(پدر ات قمار بازه و ات رو ول کردم مامان ات هم به خواطر کار های پدر ات خو.د.ک.شی کرده و مرده )
+اوففف اونو ول کن حتی نمیخوام اسمشو بشنوم
&کلا بس کن بیا خونه من بدو
+باشه واقعا ممنونم ازت:))
رفتم خونه لارا و کلی صحبت کردیم شب شده بود لارا میخواست شام درست کنه که دید تخم مرغ نداره
&ات من میرم تخم مرغ بگیرم
+اکی
لارا رفت چند دقیقه ای گذشت که زنگ در به صدا در اومد فک کردم لارا عه و سریع در رو باز کردم که....
P¹
ویو ات
صبح با سردرد افتضاحی از خواب بیدار شدم.
خیلی گشنم بود رفتم و صورتم و شستم، داشتم صورتمو خشک میکردم که یکی در زد.
رفتم و درو باز کردم دیدم صاحب خونه بود
اوه شت اجارشو ندادم
(*علامت صاحب خونه )
*سلام(عصبی)
+سلام(یه حالتی مثل شرمندگی و خجالت )
*به دلیل..(ات حرفشو قطع میکنه)
+بله میدونم اجاره ندادم اما..
*هیشششش وسیله هاتو جمع کن برو بیرون(عصبییییی)
+اماا...(بغض)
*خفه شو الان 1 ساله همین رو میگی دختره ه.ر.ز.ه
+(بغض خیلی زیاددد)
ویو ات
درو بستمو چمدونم رو برداشتم و همه ی وسایلمو گذاشتم و درش رو بستم و لباسم رو عوض کردم و رفتم بیرون که صاحب خونه با عصبانیت نگام کرد و درو محکم بست
زنگ زدم به بهترین دوستم لارا
*شروع مکالمه*
(علامت لارا&)
&سلاااام ات شی
+سلام(ناراحت)
&چی شده ها خوبییی
+صاحب خونه بیرونم کرد
&خدا بگم پدرتو چیکار کنه(پدر ات قمار بازه و ات رو ول کردم مامان ات هم به خواطر کار های پدر ات خو.د.ک.شی کرده و مرده )
+اوففف اونو ول کن حتی نمیخوام اسمشو بشنوم
&کلا بس کن بیا خونه من بدو
+باشه واقعا ممنونم ازت:))
رفتم خونه لارا و کلی صحبت کردیم شب شده بود لارا میخواست شام درست کنه که دید تخم مرغ نداره
&ات من میرم تخم مرغ بگیرم
+اکی
لارا رفت چند دقیقه ای گذشت که زنگ در به صدا در اومد فک کردم لارا عه و سریع در رو باز کردم که....
۱۲.۶k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.