تو زندگی یه سری درد و ابتلا هست که استخوان شکنه استخوان

تو زندگی یه سری درد و ابتلا‌ هست که استخوان شکنه، استخوان سوزه. سعدی دربارش نوشته: «مرا دردیست اندر دل، که گر گویم زبان سوزد و گر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد»
همون وقتا که اندوه طولانی میشه، صبر لبریز و سکوت از درون خردت میکنه، همون وقتا که لحظه به لحظش پر از درده برا همین شاعر تشبیهش کرده به شکستن استخوان و گفته: «یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست.»
اینارو گفتم که بگم یه تعبیر لطیفی هست توی مناجات خمسه عشر، میاد خدا رو «یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ» صدا میزنه. یعنی ای شکسته بند استخوان شکسته...
میخواد بگه بیچاره‌ترین حالت انسان هم بدست خدا حل میشه.

خدایا ما خود شکسته‌ایم...
دیدگاه ها (۷)

مشکل از اونجایی شروع شد که تا یکی بهمون بد کرد، تا دیدیم یکم...

تا عاقلان راهی برای شادی پیدا کنندما دیوانگان هزار بار خندید...

نفرت انگیز ترینِ انسان ها آن ها اندکه به واقعی ترین شکل ممکن...

ما پیرِ پیرامونیمپیراهنمان را بتکانیفقط آرزوی آغوش می ریزد.ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط