جیهوپ: سلام فندقم
جیهوپ: سلام فندقم
سوزی : سلام عمو جونم
جیهوپ: اینجا اتاق تو
سوزی: آره چطور
از زبان جیهوپ
باورم نمی شد یعنی این اتاق سوزی هست فقط یه تخد و کمد قدیمی
جیهوپ: لباس بپوش بریم بیرون
سوزی : چشم
دیدم سوزی رفت سمت کمد و فقط یه دست لباس داشت با لباس مدرسه یعنی باورم نمیشه رفتم بیرون رو به بقیه گفتم بیاین بریم بیرون همه گفتن اوکی امل جونگکوک گفت سوزی نمیاد نامجون گفت برای چی
جونگکوک: گفتم نه
نامجون : باید بیاد
جونگکوک دیگه حرفی نزد پرش زمانی به داخل ماشین
از زبان نامجون
همه داخل ماشین نشسته بودیم من گفتم
نامجون : کی میخواد بستنی بخوریم
همه گفتن آره به غیر از سوزی
نامجون: سوزی تو بستنی دوست نداری
سوزی: عمو یه چی بپرسم
نامجون : بپرس
سوزی : بستنی چیه
همه تعجب کردن
تهیونگ عصبی رو به جونگکوک که ریلکس داشت رانندگی میکرد گفت ت به بچه بستنی ندادی
جونگکوک : اون یه مفت خور اضافیه بستنی برت چی
سوزی : سلام عمو جونم
جیهوپ: اینجا اتاق تو
سوزی: آره چطور
از زبان جیهوپ
باورم نمی شد یعنی این اتاق سوزی هست فقط یه تخد و کمد قدیمی
جیهوپ: لباس بپوش بریم بیرون
سوزی : چشم
دیدم سوزی رفت سمت کمد و فقط یه دست لباس داشت با لباس مدرسه یعنی باورم نمیشه رفتم بیرون رو به بقیه گفتم بیاین بریم بیرون همه گفتن اوکی امل جونگکوک گفت سوزی نمیاد نامجون گفت برای چی
جونگکوک: گفتم نه
نامجون : باید بیاد
جونگکوک دیگه حرفی نزد پرش زمانی به داخل ماشین
از زبان نامجون
همه داخل ماشین نشسته بودیم من گفتم
نامجون : کی میخواد بستنی بخوریم
همه گفتن آره به غیر از سوزی
نامجون: سوزی تو بستنی دوست نداری
سوزی: عمو یه چی بپرسم
نامجون : بپرس
سوزی : بستنی چیه
همه تعجب کردن
تهیونگ عصبی رو به جونگکوک که ریلکس داشت رانندگی میکرد گفت ت به بچه بستنی ندادی
جونگکوک : اون یه مفت خور اضافیه بستنی برت چی
۷.۲k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.