هق هق های باران را همه جشن می گیرند
هق هق های باران را همه جشن می گیرند...
و صداقت آفتاب را نفرین میکنند...
این چه روزگاریست که میمیراند موریانه های عاشقی را
که گوشه ای دنج، دلشان برای هم ضعف میرفت و
لای یک کاشی ترک برداشته عشق بازی می کردند
و پایی آمد و شکست نگاه عاشقانه شان را...
زمانه ی بدی شده ، شبسو ها را لای یک زر ورق میپیچند
تا خشک شود نورشان .
بیچاره خورشید ، چه غریبی میکند زیر ملحفه ماهتاب.
و صدای هوهوی جفت گیری گرگ ها تهدیده چشم های
به خواب نرفته کودکان میشود .
زمانه عجیبیست ، کسی انگشتر کفشدوزک ها را به لالایی
برگ وصلت نمیدهد.
و کِل نمیکشد کسی برای آزادی قاصدک ها.
و کسی سازی نمی نوازد برای آغاز فصل ماهی ها .
و کسی باور نمیکند شسکتن سنت جفت شدن مور با ملخ را .
و هیچکس دلش ضعف نمیرود برای رقص ابر و باران .
و کسی جدال نابرابر موج را با ساحل به انتها نمی رساند .
و کسی هیچ نیمه عریان قورباغه ای را که در منجلاب مردابی
به گل بدل شده و بال بال میزند را نمی بیند .
زمانه ی غریبیست...
و صداقت آفتاب را نفرین میکنند...
این چه روزگاریست که میمیراند موریانه های عاشقی را
که گوشه ای دنج، دلشان برای هم ضعف میرفت و
لای یک کاشی ترک برداشته عشق بازی می کردند
و پایی آمد و شکست نگاه عاشقانه شان را...
زمانه ی بدی شده ، شبسو ها را لای یک زر ورق میپیچند
تا خشک شود نورشان .
بیچاره خورشید ، چه غریبی میکند زیر ملحفه ماهتاب.
و صدای هوهوی جفت گیری گرگ ها تهدیده چشم های
به خواب نرفته کودکان میشود .
زمانه عجیبیست ، کسی انگشتر کفشدوزک ها را به لالایی
برگ وصلت نمیدهد.
و کِل نمیکشد کسی برای آزادی قاصدک ها.
و کسی سازی نمی نوازد برای آغاز فصل ماهی ها .
و کسی باور نمیکند شسکتن سنت جفت شدن مور با ملخ را .
و هیچکس دلش ضعف نمیرود برای رقص ابر و باران .
و کسی جدال نابرابر موج را با ساحل به انتها نمی رساند .
و کسی هیچ نیمه عریان قورباغه ای را که در منجلاب مردابی
به گل بدل شده و بال بال میزند را نمی بیند .
زمانه ی غریبیست...
- ۱۰.۹k
- ۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط