پارت ۹۳
پارت ۹۳
ددی_شوگره_اجباریه من
تو فکر بود که جیمین اومد نزدیکش
سانامی با ترس عقب میرفت
جیمین:: کی صگ ولگرده هوم؟؟!!
سانامی:: خ..خ..خب م..من
جیمین:: آها...
سانامی:: م..من نمیخواستم...من..خب..یه لحضه ج..جَو گیر ش..شدم م..می..میدونین
جیمین با پشت دست خابوند تو دهنش ک سانامی با ترس به چشمای ترسناکش زل زد...
سانامی:: حقق..حق م..من ن..نخاستم من..من اصن..غ..غلط کردم
جیمین با خشم رفت سمتش ک سانامی افتاد ب پاش
سانامی:: ا..ارباب نکن م..من غلط کردم نخاستم بگم کاریم نداشته باش..ت..ترخدااا
جیمین:: هه😏برده بدبخت
جیمین نشست رو ب روش و پوز خندی خبیسانه زد
جیمین:: خیلی دوس داری ص.گ،،،ص.گ ک نه خیلی دوس داری مثل کسی ک کمتراز ص.گه باهات برخورد کنن؟؟!! چن وقته نزدم تو اون دهن گشادت فک کردی خبری چیزی هست ارههه؟؟!!
سانامی ویو:
ترس کل بدنمو گرفته بود خیلی عصبی بود آره آخرو طوری با داد گفت ک تنم ب لرز اومد!
جیمین:: چرا زبونت بند اومده ها؟؟!! جواب بده ببینم پیش خودت چی فک کردی؟!
سانامی:: ه..هیچی م..من من اصن...
جیمین:: ببند در جهنمو
جیمین دیگه کاریش نکرد و رفت تو اتاق
سانامی بلند شد و ب جلوش زل زد
حتی از سر جاش تکونم نمیخورد
ک دید جیمین برگشت
اومد رو ب روی سانامی وایساد
دستشو گرفت و بردش بیرون
پرتش کرد تو حیاط
جیمین:: یعنی شانس آوردی با نگاه کردن بهت بچگیای خودمو دیدم و دلم سوخت وگرنه همینجا زنده ب گورت میکردم!
بعد رفت داخل و درو بست
سانامی:: سردهههه
صگا پارس کردن و سانامی جیغی کشید و رفت پشت درختای تو حیاط
نشست زیر یکی از درختا و گریه میکرد
سانامی:: الهی خواب بد ببینی بعد یهو سکته بزنی مث خر سقَت بشی
جیمین ویو:
هرچی دارم خودمو راضی میکنم ک خلاصش کنم نمیشه...لعنتی ذهنمو بازم درگیر خودش کرده
انقد نفرتمو نسبت بهش زیاد میکنم ک قلبم درگیرش نشه!
جیمین تو فکر بود ک باشنیدن شکسته شدن چیزی زد بیرون
اومد دید شیشه یکی از پنجره ها خورده...
بی ترس رفت جفتش و بیرونو نگاه کرد
دید سانامی مثل جن و با دهن خونی وایساده رو ب رو
ک با سنگ زده بود تو شیشه
سانامی:: جیمین ای ص.گ کثیف
جیمین پوز خندی زد و رفت...
سانامی:: بی صاحابه ه.ی.ز چرا رفتی جرئت داری وایسا تا ف.وش.ت بدم
جیمین با صدای بلند...
جیمین:: بابا نترس! بیا داخل ببینمت چیا میگی...یه الف برده اومده داره گ.وه زیادی مصرف میکنه،،،کمتر مصرف کن ولی خب گناه داری بهش اعتیاد پیدا کردی و...
سانامی:: اومدم!
جیمین برگشت و نگاش کرد
جیمین:: خب!
سانامی:: من اون سانامیه قبلی نیستم ک همش از تو بترسه از این ببعد از خودم دفاع میکنم
جیمین:: دفاع کن ببینمت
سانامی:: ت.خ.م ص.گ!
پارت ۹۴ پی وی میدم❗❗❗
ددی_شوگره_اجباریه من
تو فکر بود که جیمین اومد نزدیکش
سانامی با ترس عقب میرفت
جیمین:: کی صگ ولگرده هوم؟؟!!
سانامی:: خ..خ..خب م..من
جیمین:: آها...
سانامی:: م..من نمیخواستم...من..خب..یه لحضه ج..جَو گیر ش..شدم م..می..میدونین
جیمین با پشت دست خابوند تو دهنش ک سانامی با ترس به چشمای ترسناکش زل زد...
سانامی:: حقق..حق م..من ن..نخاستم من..من اصن..غ..غلط کردم
جیمین با خشم رفت سمتش ک سانامی افتاد ب پاش
سانامی:: ا..ارباب نکن م..من غلط کردم نخاستم بگم کاریم نداشته باش..ت..ترخدااا
جیمین:: هه😏برده بدبخت
جیمین نشست رو ب روش و پوز خندی خبیسانه زد
جیمین:: خیلی دوس داری ص.گ،،،ص.گ ک نه خیلی دوس داری مثل کسی ک کمتراز ص.گه باهات برخورد کنن؟؟!! چن وقته نزدم تو اون دهن گشادت فک کردی خبری چیزی هست ارههه؟؟!!
سانامی ویو:
ترس کل بدنمو گرفته بود خیلی عصبی بود آره آخرو طوری با داد گفت ک تنم ب لرز اومد!
جیمین:: چرا زبونت بند اومده ها؟؟!! جواب بده ببینم پیش خودت چی فک کردی؟!
سانامی:: ه..هیچی م..من من اصن...
جیمین:: ببند در جهنمو
جیمین دیگه کاریش نکرد و رفت تو اتاق
سانامی بلند شد و ب جلوش زل زد
حتی از سر جاش تکونم نمیخورد
ک دید جیمین برگشت
اومد رو ب روی سانامی وایساد
دستشو گرفت و بردش بیرون
پرتش کرد تو حیاط
جیمین:: یعنی شانس آوردی با نگاه کردن بهت بچگیای خودمو دیدم و دلم سوخت وگرنه همینجا زنده ب گورت میکردم!
بعد رفت داخل و درو بست
سانامی:: سردهههه
صگا پارس کردن و سانامی جیغی کشید و رفت پشت درختای تو حیاط
نشست زیر یکی از درختا و گریه میکرد
سانامی:: الهی خواب بد ببینی بعد یهو سکته بزنی مث خر سقَت بشی
جیمین ویو:
هرچی دارم خودمو راضی میکنم ک خلاصش کنم نمیشه...لعنتی ذهنمو بازم درگیر خودش کرده
انقد نفرتمو نسبت بهش زیاد میکنم ک قلبم درگیرش نشه!
جیمین تو فکر بود ک باشنیدن شکسته شدن چیزی زد بیرون
اومد دید شیشه یکی از پنجره ها خورده...
بی ترس رفت جفتش و بیرونو نگاه کرد
دید سانامی مثل جن و با دهن خونی وایساده رو ب رو
ک با سنگ زده بود تو شیشه
سانامی:: جیمین ای ص.گ کثیف
جیمین پوز خندی زد و رفت...
سانامی:: بی صاحابه ه.ی.ز چرا رفتی جرئت داری وایسا تا ف.وش.ت بدم
جیمین با صدای بلند...
جیمین:: بابا نترس! بیا داخل ببینمت چیا میگی...یه الف برده اومده داره گ.وه زیادی مصرف میکنه،،،کمتر مصرف کن ولی خب گناه داری بهش اعتیاد پیدا کردی و...
سانامی:: اومدم!
جیمین برگشت و نگاش کرد
جیمین:: خب!
سانامی:: من اون سانامیه قبلی نیستم ک همش از تو بترسه از این ببعد از خودم دفاع میکنم
جیمین:: دفاع کن ببینمت
سانامی:: ت.خ.م ص.گ!
پارت ۹۴ پی وی میدم❗❗❗
۱۰۰.۸k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.