دلم به دست های تو خوش بود

دلم به دست های تو خوش بود
به اینکه این بهار
پاییز را از لباس هایم می تکانی.
به اینکه خط به خط دستم
پر از دست خط تو باشد.
به اینکه قول دست هایت را
ـ ده بار تمام ـ
به انگشت هایم داده ام.

دلم به چیزهای ساده ای خوش بود
به بوییدن گل های سرت
بافتن موهات
به اینکه برای حتی یک بار
گره روسری ات
با سر حرف من باز شود.

چقدر داشتن چیزهای ساده سخت است.
مثل یک مار بی دست و پا
که هیچ وقت نتوانست برای معشوقه اش
نامه ای بنویسد
یا دست کم یک بار برایش دستی تکان بدهد
می پیچم به دور خودم
به دور خودم می پیچم
و دلم برای دلم می سوزد.

#داود_سوران
دیدگاه ها (۱)

خلبانی خسته ام که دوست دارداین بار به جای بمب خودش را رها کن...

تو بالکن نشستم...آهنگ داریوش رو گذاشتم و داشتم بهش فکر میکرد...

دیگه سیگارفروش نزدیک خونمون هم ،دلش واسم سوخت...!!امروز که ر...

خدایا..... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برای گفتن چیزی ندارم...

پارت دارک (۱) :

دوپارتی

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط