دلهره
# دلهره
part 4
همه چی بعد از اون خواب شروع شد مداوم همون کسی که تو خوابم منو تحدید کرد میدیدم هر از گاهی صدا هایی میشنیدم
ارامشو ازم گرفته بودن هیج کس حرفمو باور نمیکرد مشگفتن که توهمه همش
اما..
کاشکی همش یه توهم بود اما نیست اون داره ارامشمو بهم میزنه حتی شبا خواب درستی ندارم
نمیدونم این موصوع رو با جینا در میون بزارم یا نه شاید تونست کمکم کنه اما اگه اونم مثل بقیه منو دیوونه محسوب کنه چی اون موقع چی میشه
هییی نوئل هیچی نمیشه اصلا چرا از اون میترسم اون که نمیتونه کاری کنه اره اگه بترسم بدتر میشه بهتره خودمو نترسونم
....
روز ها همینطور میگذشت خیلی وقت بود خبری از اون نبود .
امروز صبح برای رفتن به مدرسه بیدار شدم .
صبحانه مو خوردم و به سمت مدرسه رفتم وارد مدرسه که شدم با جینا رو به رو شدم رفتم پیشش بعد هم باهم رفتیم سمت کلاس
نمیدونم یه دفعه چی شد که از هوش رفتم
......
وقتی چشمامو باز کردم با جینا رو به رو شدم که پشت به من وایساده بود
وقتی صداش زدم اروم سرشو برگردوند
اما اون جینا نبود صورتش پف کرده بود این دیگه هیولایی
نوئل : تو... تو..
به ته ته پته افتاده بودم نمی تونستم اینی که میبینمو باور کنم
جینا پزخنده ای میزنه
جینا : نمیدونی چی بگی نه لو رفتم انگاری
یه دفعه کلا قیافش تغییر کرد
سریع از روی تخت بلند شدم خواستم فرار کنم اما فایده ای نداشتم اون خیلی سرعت بالایی داشت
نوئل : دور شو ازم برو اونور
تنها کاری که میتونستم انجام بدم فقط این بود که جیغ بزنم اما فایده ای نداشت بدنم به لرز افتاده بود محکم گلومه گرفت فقط فشار میداد دیگه اخرای نفسام بود
part 4
همه چی بعد از اون خواب شروع شد مداوم همون کسی که تو خوابم منو تحدید کرد میدیدم هر از گاهی صدا هایی میشنیدم
ارامشو ازم گرفته بودن هیج کس حرفمو باور نمیکرد مشگفتن که توهمه همش
اما..
کاشکی همش یه توهم بود اما نیست اون داره ارامشمو بهم میزنه حتی شبا خواب درستی ندارم
نمیدونم این موصوع رو با جینا در میون بزارم یا نه شاید تونست کمکم کنه اما اگه اونم مثل بقیه منو دیوونه محسوب کنه چی اون موقع چی میشه
هییی نوئل هیچی نمیشه اصلا چرا از اون میترسم اون که نمیتونه کاری کنه اره اگه بترسم بدتر میشه بهتره خودمو نترسونم
....
روز ها همینطور میگذشت خیلی وقت بود خبری از اون نبود .
امروز صبح برای رفتن به مدرسه بیدار شدم .
صبحانه مو خوردم و به سمت مدرسه رفتم وارد مدرسه که شدم با جینا رو به رو شدم رفتم پیشش بعد هم باهم رفتیم سمت کلاس
نمیدونم یه دفعه چی شد که از هوش رفتم
......
وقتی چشمامو باز کردم با جینا رو به رو شدم که پشت به من وایساده بود
وقتی صداش زدم اروم سرشو برگردوند
اما اون جینا نبود صورتش پف کرده بود این دیگه هیولایی
نوئل : تو... تو..
به ته ته پته افتاده بودم نمی تونستم اینی که میبینمو باور کنم
جینا پزخنده ای میزنه
جینا : نمیدونی چی بگی نه لو رفتم انگاری
یه دفعه کلا قیافش تغییر کرد
سریع از روی تخت بلند شدم خواستم فرار کنم اما فایده ای نداشتم اون خیلی سرعت بالایی داشت
نوئل : دور شو ازم برو اونور
تنها کاری که میتونستم انجام بدم فقط این بود که جیغ بزنم اما فایده ای نداشت بدنم به لرز افتاده بود محکم گلومه گرفت فقط فشار میداد دیگه اخرای نفسام بود
۵.۷k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.